این نکات را پس از گفتوگوهای مکرر با دوستان (و مشاهدهی آراء دشمنان) مینویسم و فکر میکنم دست کم به خود من تصور روشنتری از ماجرای پیش رو میدهد.
مقدم بر هر چیز باید بگویم که مهمترین عاملی که باعث چرخش موضع من شده است، مرگ ابراهیم رییسی است. رییسی یا مرگاش سانحه بوده که باید از ملکالموت یا خدا یا طبیعت سپاسگزار بود و آن را نشانهای دانست. یا کار خود نظام و آدمهای داخل این نظام بوده که دیگر طاقتشان طاق شده و تاب او را نیاوردهاند. که باز هم تحول مثبتی است. مرگ رییسی، ترمزی است آسمانی بر روند تخریب. شکرا لله!
خلاصهی ماجرا این است که پس از عبور پزشکیان از صافی شورای نگهبان (چه خطای محاسباتی آنها بوده و چه بر اساس برنامهای هوشمندانه و پیامبرانه از سوی آنها) با وضعیت بیسابقهای مواجهیم. موافقان رأی دادن و مرددین و مخالفان حالا در وضعیت غریبی هستند. در دو گروه اخیر تردیدهای جدی دیده میشود. بگذارید خلاصه کنم عمدهی استدلالهای مرددین یا مخالفان را.
برخی میگویند پزشکیان رأی نمیآورد پس نباید از او حمایت کرد. حمایت من و شما باعث چه زیان عمدهای در دنیا و آخرتتان میشود؟ مراتب ترفیع درجهی شغلیتان به خطر میافتد؟ قطعهای که در بهشت به نامتان سند زده شده است میسوزد؟ خوب اگر رأی نیاورد، همین وضعی که هست باقی میماند. عدم حمایت شما کمکی به بهبود هیچ وضعیتی نمیکند جز احتمالاُ کم کردن آراء پزشکیان.
عدهای (از جمله در میان افراد فوقالذکر) میگویند اگر پزشکیان رأی هم بیاورد، کاری از او ساخته نیست. تدارکاتچی است. مجبور است مدام در برابر «مقام معظم رهبری» تعظیم کند. هیچ برنامهای ندارد. کف مطالبات ما را هم برآورده نمیکند. خوب کف مطالبات ما چیست؟ گمان نمیکنم هیچ انسان عاقلی با این انگیزه به پزشکیان رأی بدهد که او وعدهی عزل ولی فقیه یا حذف شورای نگهبان (یا محاکمهی سعید جلیلی به اتهام خیانت) را داده باشد. این را همه میدانند که قرار نیست پزشکیان با رییس جمهور شدن فرش را از زیر پای نظام بکشد. خاتمی هم هیچ وقت برنامهاش این نبود. موسوی هم هیچ وقت برنامهاش این نبود در سال ۸۸ و تا مدتها همچنان سراغ اجرای بدون تنازل قانون اساسی میرفت. پس، ما به پزشکیان به این دلیل رأی نمیدهیم که کف مشخصی از مطالبات را برآورده کند. ولی این کف البته که برای آدمهای مختلف فرق دارد. برای بعضیها کف مطالبات این است که رییس جمهور مملکت از صبح تا شب دروغ نگوید و شعارهای دهانپرکن و سفرهخالیکن برای مردم ندهد. این خودش دستاوردی است در حد سفر به مریخ برای جمهوری اسلامی که مسئولاناش به شکلی حاد و مزمن عادت به دروغگویی و ادعاهای گزاف دارند (نمونهاش را در همین مناظرات اخیر دیدیم).
عدهای دیگر با این تصور که انتخابات ممکن است به دور دوم کشیده شود و در آن صورت اگر پای یکی مثل جلیلی (یا شاید قالیباف) در برابر پزشکیان در میان باشد، برای کاهش درد و رنج مردم باید رأی داد به پزشکیان که جلوی آن ضرر گرفته شود. این نکته از بدیهی هم بدیهیتر است که اگر بنا بر این استدلال باشد خوب چرا از همان اول سراغ تشویق جدیتر به رأی به پزشکیان نرویم که اصلاً به دور دوم چنین وضعیت ارهسانی نرسیم؟
این قصههای مشروعیتبخشی به نظام و اینکه حالا خامنهای میخواهد شما چنین و چنان کنید آنقدر نخنما و تاریخگذشته است که حیف است قلم و نفس آدمی صرفاش شود. ماجرای انگشت توی خون زدن هم ایضا. آنها که اینقدر نگران انگشت توی خون زدن هستند در این چهل و اندی سال باید حتماً از شدت رنج و غصه میمردند (بسکه جمهوری اسلامی از روز اول کشتار کرده و جنایت). اما نمردهاند. شبها با خیال راحت میخوابند. داخل یا خارج از ایران زندگی روزمرهشان را به سختی یا آسانی ادامه میدهند. خارج هم که باشند تعطیلاتشان به راحتی به راه است و یک ثانیهاش را هم حاضر نیستند با فکر کردن به آن ماشین ویرانگری که در ایران حاکم است تلخ و تباه کنند. فقط در استوری اینستاگرام و با حسابهای نقابدار و مستعار در رسانههای مجازی حاضرند دو تا لیچار نثار نظام کنند و بروند پی کارشان که وجداندردشان کمتر شود. همین و بس. یک نفرشان حاضر نیست بگوید من همین امروز حاضرم بروم ایران و با خامنهای علنی مخالفت کنم و حبساش را بکشم و اعداماش را هم قبول کنم. همه حاضرند از راه دور، از پس کیبرد، پشت نام خدانور لجهای و نیکا شاکرمی و صدها قربانی دیگر جمهوری اسلامی اشکی بیفشانند و ناله و نفرینی سر دهند. انگشت-در-خون-زنندگان واقعی را پشت پرده نگذارید تا بکوشید عاملیت شهروندان را و تشخیص بالغانهی خودشان را مشمول شماتتگری و تحقیرگری کنید (از هر دو سو چه برای رأیدهندگان چه رأیندهندگان). ولی دقت کنید وقتی استدلال کردیم استدلال را باید در میدان استدلال جواب داد نه با «خاک توسرت! ای مالهکش مزدور بیغیرت بیشرف!» و باد هواهایی از این جنس.
مختصر کنم. به خیال من، رأی دادن به پزشکیان کار درستی است. یا رییس جمهور میشود (در دور اول یا دوم) که ترمز سقوط و تخریب کشور را میکشد و دستکم فروافتادن سقف ایران بر سر ساکناناش دو سه روزی به تعویق میافتد و در این دو سه روز هزار اتفاق دیگر میافتد (مثل مرگ رییسی و چیزهای غیرمنتظرهی دیگر). یا رییس جمهور نمیشود که استمرار همین وضع موجود است. چیزی نباختهایم. همچنان همانجایی خواهیم بود که همین الآن هستیم و همانجایی خواهیم بود که اگر رییسی زنده میبود آنجا بودیم.
پزشکیان ممکن است با رأی بالا در دور اول رییس جمهور شود. بخشی از جامعه هست که کسی صدایاش را نمیشنود و صدای آنها نه در رسانههای داخل و خارج نه در میان نخبگان انعکاس دارد. اینها آن بخش خاکستری جامعهاند که بسیاری تصور میکنند شاید به رییسی و جلیلی رأی خواهند داد. رأی ایرانیان خارج از کشور به خیال من تغییر معناداری در سبد آراء پزشکیان ایجاد نخواهد کرد (و به همین دلیل است فکر میکنم کاری که کانادا برای مانعتراشی در رأی دادن ایرانیان ساکن آن کشور کرده تف سربالاست. رنج ضایع سعی باطل پای ریش). جز این هر چه بشود ادامهی همین وضعیت احتضارآمیز جامعه و سیاست ایرانی است که همه در آن سهم دارند کم یا زیاد. و البته متهم ردیف اولش خود جمهوری اسلامی است و شخص اول کشور که با خیرهسری کشور را به سوی این تباهی بیسابقه کشانده است.
مرتبط: چطور به اینجا رسیدم؟
نوشتههای مرتبط:
- رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم زبانم مو در آورد بس که این را نوشتم: آنها...
- اعتراض کور، اعتراض مرده است بخشی از تحریمگران تندرو به چیزی کمتر از فروپاشی محض...
- دربارهی مغالطات میزان مشارکت از نسبت آراء چه میفهمیم؟ اینکه در کل ۴۰ درصد...
- به نام مردم، به کام استبداد بازی با مفاهیم موسع و مبهم و انتزاعی کانون ارتزاق...
- شطرنج انتخابات در ایران ۱۴۰۳ بر خلاف تصور عدهای که از پزشکیان توقعات عجیب...