اردیبهشت ۱۳۸۳

اتفاق را

کم‌گوی شده‌ام و کم‌نویس، اما معنایش این نیست که هیچ‌ام در درون نیست. تگرگی هست، دردی هست . . . مرگی هم البته هست! در

منشی قبله‌ی عالم

تاجری در خم شد عارفی بازاری در همان منزل اول گم شد شاعری خم می شد منشی قبله عالم می شد زاهدی نام خدا را

این بغض بی‌قرار

امشب هوای گریستنی داشتم دراز. بوی خاک، بوی دیار و بغض‌های مهجور در گلو مانده‌ای که تنها بر مزار عزیزان می‌شکست، اینجا حسرت شده است

جستار آشوری در آسمان ملکوت

دیر زمانی است که جویای این بودم تا داریوش آشوری با نوشته‌های نقاد و جاندارش پا به وادی ملکوت بگذارد تا هم نوشته‌های خود او

یاد پدران

امروز بعد از یکی دو هفته به خانه تلفن کردم و خبری را شنیدم که دیگر برای خانواده قدیمی شده بود اما برای من تازه

تحول طربستان

بالاخره در کار طربستان این صفحه گشایشی بزرگ حاصل شد. به یاری نویسند‌ه‌ی در عصر ظلمت (محمد اکبر بوشهری) قالب جدیدی را برای پخش موسیقی

بیداد را . . .

دو شب پیش می‌خواستم بنویسم که: دستم کنون در دامن آه است از من به من فرسنگ‌ها راه است . . . دستی، دست پر

آخرین هفته‌ی حیات حلقه‌ی ملکوت

از هفته‌ی آینده، حلقه‌ی ملکوت به طور کامل و مطلق تعطیل خواهد شد: بر نتابد زحمت ما بیش از این خاک درت لطف‌ها کردی بتا