مهر ۱۳۹۲

عذری بنه ای دل…

حافظ در آن غزل فراقی «آن یار کزو خانه‌ی ما جای پری بود…»، بیتی دارد که تجسم عاشقی، دلدادگی و پاکبازی است: عاشق، به جای

دانی که رسیدن هنر گامِ زمان است

حالی که این ترانه‌ی فیروز دارد، وصف ناشدنی است. یک بند این ترانه مرا به یاد مصرعی از غزل سایه می‌اندازد که بر صدر نوشته

غبارِ آینه بزدای…

آسان نیست که آدمی در مواجهه با دشواری و از همه مهم‌تر در برابر ستمی که به او می‌شود یا خیانتی که به او می‌شود،

کجایید ای درِ زندان شکسته…

این تصنیف «شهیدان خدایی» را که بیژن کامکار به همراه ارکستر صدا و سیما، سال‌ها پیش، خوانده است، همیشه در انبانِ انبوه موسیقی‌ام گم می‌کنم.

خرقه رهنِ میکده‌ها…

تا امروز بیش از ۱۱ سال است که در پی آوازی از شجریان با نی موسوی می‌گشتم که کاستی از آن را در ایران داشتم