مرداد ۱۳۹۳

گر چه ماه رمضان است… (نسخه‌ی صریح)

دیده‌اید گاهی شاعری، رندی، طنزپردازی چیزی می‌گوید یا می‌نویسد که در حقیقت کنایه‌ای است به کسی و طعنه‌ای است به او ولی فردی که مخاطب

قدر کاشف الغطاء

هر کسی شب قدری دارد. درست‌تر آن است که هر کسی شب‌های قدری دارد؛ ویژه‌ی خود او به تناسب شاکله‌اش. بر حسب قوت هاضمه‌ی عقلی،

اسراییل، حماس، مسأله و شبه‌مسأله

نقطه‌ی کانونی مسأله‌ی فلسطین و غزه چیزی نیست جز اشغال، محرومیت هول‌ناک و ضد انسانی ملتی از ابتدایی‌ترین حقوق بشری، استمرار تجاوز، قتل، تبعیض و

نماز مستان؛ نماز سوختگان

گمان نمی‌کنم هیچ شاعری مثل مولوی دین‌داری را با دیوانگی و عاشقی در هم آمیخته باشد. فضل تقدم برای کاشتن بذر این میوه‌ی مبارک با

راست هم‌چون سرگذشت یوسف…

سوره‌ی یوسف، به روایت خودِ قرآن، «احسن القصص» است. حکایت نبوت در آن هست. قصه‌ی محبت در آن هست. محبت پدر و فرزندی. عشق برادر

کمانِ گوشه‌نشینی و تیر آهی کو

حافظ غزلی دارد با مطلع «جز آستان توام در جهان پناهی نیست». این غزل سراپا تمناست و سوز و درد. بازتاب استیصال و عجز آدمی

از گوشه‌ای برون آ ای کوکب هدایت…

آواز بیات ترک زیر را شجریان با تار مجید درخشانی خوانده است روی غزل «زان یار دلنوازم شکری است با شکایت…» در ماهور. اجرایی خصوصی