جنبش سبز

تجربه‌ی دیر مکافات

این سه چهار سال اخیر در زندگی من از بسیاری جهات درس‌آموز، روشنی‌بخش و پربار بوده است. یک جهت‌اش این است که من سخت وامدار

تا غول بیابان نفریبد به سرابت

چشم‌اندازهای پیش روی ایران را باید به دقت و البته با مسئولیت سنجید و تصمیم گرفت. اولین شرط سنجش درست این است که از عواطف

ستون پنجمِ پسامدرن

ایرانیانی که از حمله‌ی نظامی علیه کشور خودشان حمایت می‌کنند، بی‌شرم و ریاکارند. حمید دباشی نیویورک – گویا اصطلاح «ستون پنجم» در سال ۱۹۳۶ توسط

افسانه‌ی شکست‌ناپذیری نظام

یکی از مصادیق نظریه‌های ابطال‌ناپذیر که کمابیش در همه جا به کار می‌روند و کسی هم اهمیت نمی‌دهد ببیند آیا این‌ها ارزش تحلیلی دارند یا

سخنی با مسعود پزشکیان

ابتدا می‌کنم به نقل عباراتی از بیانیه‌ی ۱۶ میر دلاور جنبش سبز که تبلورش را امروز در روی کار آمدن چهره‌ای متفاوت با قاعده‌ی این

چشم‌اندازهای پیش روی ایران ۱۴۰۳

در انتخاباتی که گذشت، سه نتیجه محتمل بود و خارج از این سه گزینه، هر اتفاق دیگری یا رؤیافروشانه بود یا شیادانه. گزینه‌ها این‌ها بودند:

رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم

زبانم مو در آورد بس که این را نوشتم: آن‌ها که از گزارش هتاکی‌های جنسیتی آدم‌هایی که همسویی سیاسی با آن‌ها دارند (از گزارش‌کننده) رنجیده‌خاطر

اعتراض کور، اعتراض مرده است

بخشی از تحریم‌گران تندرو به چیزی کم‌تر از فروپاشی محض جمهوری اسلامی راضی نبودند و به همین دلیل هر چیزی فروتر از آن و کمتر

فروتن‌ باشیم و مسئولیت‌پذیر

نسخه‌ی تصویری این یادداشت را در یوتیوب ببینید. شما آزاد،‌ مستقل، بالغ و رشید هستید. مرعوب پرخاش‌ها و نهیب‌ها و افترائات کسانی که زبان به

درباره‌ی مغالطات میزان مشارکت

از نسبت آراء چه می‌فهمیم؟ این‌که در کل ۴۰ درصد از واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند، پاسخی کوبنده به حکومت است. توضیح‌اش را قبلاً

به نام مردم، به کام استبداد

بازی با مفاهیم موسع و مبهم و انتزاعی کانون ارتزاق استبداد و تمامیت‌خواهی است. خیلی مشخص بگویم که هر وقت از سر تا پای ادعایی

نکاتی برای پزشکیان در هفته‌ی جاری

راهبرد تسطیح میدان سیاست در ایران به خیال من چنین پیش رفته است: برکشیدن پایداری‌چی‌ها در برابر تمام صف‌بندی‌های دیگر سیاسی در ایران (از جمله

با مرغ مرگ‌اندیش از زندگی گفتن

به این پدیده باید با تآمل و صبر نگاه کرد. چیزی در جامعه‌ی ایرانی در این سال‌ها ریشه دوانیده که جمهوری اسلامی سال‌های سال است

در نهفت پرده‌ی شب…

داریم به آخر خط انتخابات می‌رسیم و خوب است نکاتی را که در این سه‌هفته به نظرم مهم بوده است یک بار دیگر این‌جا فهرست

چطور به این‌جا رسیدم؟

  رفیقی پرسید چه شد که در این چند هفته موضع‌ات تغییر کرد. این را جاهای دیگر به اختصار گفته‌ام ولی برای ارجاع خودم و

شطرنج انتخابات در ایران ۱۴۰۳

  بر خلاف تصور عده‌ای که از پزشکیان توقعات عجیب و غریبی دارند، به خیال من پزشکیان آدمی است در قد و قامت رهبری سیاسی

«ما مقصریم» و «همه چیز را نمی‌دانیم»

   مناظرات تمام شد (شد؟ تلویزیونی‌اش بله). وضعیت کمابیش روشن است. با موضع‌گیری رهبر – که به گمان من زمینه‌ای برای ابهام‌زایی هم داشت، مجموع

میان ماندن و رفتن از ایران

  در انتخابات پیش رو به نظرم مهم‌ترین معیار این است که شهروندان با تشخیص و بلوغ خودشان ببینند از نظرشان چه کاری بهتر است

مفردات آزادی – ۶

  پختگی سیاسی و بلوغ در تصمیم‌گیری‌های مدنی به سادگی به دست نمی‌آید. این پختگی در میان مردم ما وجود دارد ولی این تصور که

تا کجا حق داریم ندانیم؟

انسان موجود پیچیده‌ای است. یکی از دلایل سلطه‌ی حیرت‌آور آدمی بر طبیعت و جهان – و البته دست دراز کردن‌اش بر آن و تصرف ویرانگراش

امسال با ۴ سال پیش چه تفاوتی دارد؟

دیشب در تلویزیون انگلیسی الجزیره، آقایی به اسم شروین زینال‌زاده، به عنوان متخصص امنیت بین‌المللی (!)، در برابر سهراب بهداد تحلیل می‌داد که این‌ها غبار

از خوابِ خواری گردید ایران بیدار!

ایران خورشیدی تابان دارد با جان پیوندی پنهان دارد مهرش جاویدان با دل پیمان دارد دل پاس پیمان، دارد، تا جان دارد رسم فریاد و

ما با گل آمده بودیم؛ شما با گلوله!

امروز جهان با چشمانی بهت‌زده، ناظر بزرگ‌ترین دروغ قرن بود. ما به خود می‌گفتیم رییس دولتِ نهم، وصله‌ی پیکر ایران است. فکر می‌کردیم این شرمساری