دولتهای مستعجل و دموکراسیهای ناکام
یادداشتی نوشته بودم دربارهی تبِ دامنگیر اتوریتهستیزی. در روزگار ما کانونهایی که برای تکیه کردن به آنها پناه میبریم متعدد و متکثر شدهاند. ظاهراً دیگر
یادداشتی نوشته بودم دربارهی تبِ دامنگیر اتوریتهستیزی. در روزگار ما کانونهایی که برای تکیه کردن به آنها پناه میبریم متعدد و متکثر شدهاند. ظاهراً دیگر
این یادداشت سعید حنایی کاشانی شاهکار است: نقد شریعتی بعد از ۳۰ سال. حتماً بخش نخستاش را هم بخوانید. فقط بندی از آن را، دربارهی
آدمی که در مقام سیاست مینشیند (به معنای وسیعاش)، چه تفاوتی با «هر آدمی» دارد که چنان نیست؟ پاسخ این پرسش را از چندین جهت
هیچ دقت کردهاید که یکی از شاخصههای روزگار ما، «اتوریته ستیزی» است؟ سرپیچی از «هر اتوریته»ای انگار شده است فضیلت. همه منبع سرشار علم و
امروز یادداشت داریوش سجادی (از مجید سوزوکی تا اکبر گنجی) را که در انتخاب خواندم، سخت به فکر فرو رفتم که چرا ناگهان باید در
به روایت شناسنامه، امروز سی و دو ساله شدهام. ولی هر چه با خودم فکر کردم که چه حسی نسبت به این روز باید داشته
بعضیها از درشتی زبان من در نقد گنجی آزردهخاطر شدهاند. حقیقتاش را بخواهید من هیچ دفاعی از این زبان ندارم. من هم انسانام. مثل همهی
بدون شک تا به حال مجموعهی نوشتههای اکبر گنجی را دربارهی شریعتی دیدهاید (و البته وبسایت رادیو زمانه به خوبی همهی آنها رو پوشش میدهد).
یک داستانی خواندهام، برای چندمین بار، از نویسندهای که خوب میشناسماش. جسته گریخته از وسطاش، آخرش، اولاش، هی خواندهام و دوباره خواندهام. حالام خراب شده است
یادداشت زیر را چندی پیش برای زمانه فرستاده بودم که در خود زمانه قبلاً انتشار یافته است. عنواناش را گذاشتهاند «نقد بیتعارف اندیشهی زمانه». بسیار
سایت بالاترین یکساله شده است. پیشتر بارها خواسته بودم دربارهاش بنویسم. یا مجالاش پیش نیامده بود یا بهانهاش. هر چه هست، بالاترین در این مدت
دیشب تا چهار صبح بیدار بودم و مشغول کار. بانو روی لپتاپ خودش صفحهی مرا باز کرده بود و فایلهای طربستان را یکی یکی گوش میداد.
دیروز درست در لحظهی آخر نقل مکان ملکوت، سرور محترم تمام اسکریپتهای امتی ملکوتِ تازه را بدون اطلاع دادن به من غیر فعال کرد! بعد
۱. دو سه روزی است هوای لندن حسابی آفتابی است. دیروز و پریروز حتی یک تکه ابر ناقابل هم نمیشد در آسمان یافت. همین هفتهی