از مشاهدهی خام تا تئوریپردازی خامتر: سهل و ممتنعِ صاحب سیبستان
نوشتهی دیروز مهدی جامی، که قاعدتاً باید آن را ادامهی منطقی چند مطلب اخیرش دانست، سرشار از تناقضات و آکنده از پریشانیهای مفهومی است. مهدی،
نوشتهی دیروز مهدی جامی، که قاعدتاً باید آن را ادامهی منطقی چند مطلب اخیرش دانست، سرشار از تناقضات و آکنده از پریشانیهای مفهومی است. مهدی،
سالها پیش وقتی دانشجوی ریاضی بودم این قصه را گمان میکنم مجید میرزاوزیری به من معرفی کرد. خاطرم نیست متن کتاب را از که گرفتیم
خاطرهی دیدار پریروز هنوز دارد گوشهی ذهنام، کنج دلام، در آن اعماق روحام زبانه میکشد. به خود که نگاه میکنم میبینم چه اندازه از تو
تو که میآیی همهی قاعدهها به هم میریزد. به هوش میمانم که دست از پا خطا نکنم، اما انگار اختیار به دست خودم نیست. ناگهان
لحظهی دیدار نزدیک است باز من دیوانهام، مستم! باز میلرزد دلام دستم! آی نخراشی به غفلت گونهام را تیغ! آی نپریشی صفای زلفکم را دست!
اگر این فیلم تصادف (Crash) را ندیدهاید، حتماً یک بار هم که شده ببینیدش. عمیقاً آدم را تکان میدهد. فیلمی است سرشار از تجربههای وجودی.
آی جامعهشناسان! آی روانکاوان! آی مردمشناسان! بشتابید! بازار داغی در وبلاگستان فارسی بر پاست که میتوان از آب همیشه گل آلودش ماهیهای بزرگ گرفت! لحن
امروز صبح با سیپنل ملکوت داشتم بازی میکردم و در جریان این بازی بلایی سر وبلاگ خودم آوردم که نمیدانم چیست؟! علیالظاهر از اینجا من
حتماً این حدیث مشهور را بسیار شنیدهاید که «من فسر القرآن برأیه فلْیَتَبَوَاْ مقعده النار» یعنی هر که قرآن را به رأی خویش تفسیر کند
دو روزی هست که انگار دارم همهی آلمان را میگردم! دیروز که رسیدم به فرانکفورت هوا رو به سردی میرفت. سخنرانی شب که تمام شد،
شکست اخیر جمهوریخواهان در انتخابات میاندورهای سنای آمریکا، شاید علی الظاهر چیز غیر منتظرهای نباشد. اما بدون تردید پیامدهای منطقهای و جهانی گستردهای خواهد داشت.
تا به حال چندین بار نوشتهام که وبلاگستان فارسی فضایی است سیال و بلکه اثیری. این فضا حظ و بهرهی چندان زیادی از واقعیت ندارد.
دیروز «مرکز مطالعهی دموکراسی» دانشگاه وستمینستر یک روز را تماماً به بررسی اندیشههای دکتر سروش اختصاص داده بود، البته آن بخش از اندیشههای سروش را
فعلاً همین را داشته باشید تا بعد. روز بسیار خستهکننده و پر هیجانی بود. از ۹:۳۰ صبح تا شش بعد از ظهر، کار امروز ما