چه کسی صلاحیت دارد؟
این قصهی انرژی هستهای ایران، قصهی بسیار جالبی است. استدلال آمریکا این است که ایران نباید «سلاح هستهای» داشته باشد و از آن بدتر اینکه
این قصهی انرژی هستهای ایران، قصهی بسیار جالبی است. استدلال آمریکا این است که ایران نباید «سلاح هستهای» داشته باشد و از آن بدتر اینکه
یک بار دیگر این را نوشته بودم که جان کین تحقیق مفصلی کرده است که دموکراسی انجمنی (آن نوعی که در آتن معمول بوده است)
یکی از نماز پرسیده بود و چگونگیاش (و البته به جوانب خصوصی ماجرا توجه داشت). گفتم خوب است این قطعه از نامههای عینالقضات را نقل
دیروز کارل گرشمن رییس بنیاد اعانهی ملی برای دموکراسی (همان NED مشهور) به دعوت انجمن هنری جکسون در لندن سخنرانی داشت. سخنرانی او در یکی
۱. جان جاهل زین دعا جز دور نیست زانکه یارب گفتناش دستور نیست بر دهان و بر دلاش قفل است و بند تا ننالد با
میخواستم بنویسم آدم گاهی اوقات بازندهی همیشگی است. همیشه بدهکار میشود. فرقی نمیکند دفاع کنی، یا توجیه. توضیح بدهی یا بگویی توبه. روزگاری صحیفهی سجادیهی
با جان کین دربارهی مفهوم «رهبری» صحبت میکردم. برای رهبری در زبان انگلیسی واژهای هست که بار معنایی زیادی دارد: Leadership اما همین کلمه، همین
پیشنوشت: این یادداشت کمی تند است؛ حساش را ندارید نخوانید! باز هم نقل همان حکایت پیشین است. بانوان محترم، علیالخصوص آنها که عرقِ فمینستی پر
اینکه بدانی رشتهای آویخته هست برای آنکه بدان چنگ بزنی و با آن بروی بالا مهم است. مهمتر آن است که همت کنی و آن
خیلی خوب است بدانیم یکی مثل مولوی به واقعهی کربلا چطور نگاه میکرده است. اما مهمتر از آن این است آدم حد و مرز خود
میدانی؟ من خیلی از نازکخیالیها و ذوقورزیهای فکری و عرفانیام را مدیون عین القضات همدانیام. عین القضات یک زمانی که از شور شیدایی جای آسمان
۱. نمیدانم تا به حال این را هرگز نوشتهام یا نه. تکیه کردن بر اصل و نسب، اگر آدم در مقام اجتماعی خاصی نباشد که
مصاحبهی سروش، که به اعتقاد من هیچ چیز تازه و شگفتانگیزی در آن نیست و تنها در آن همان سخنان پیشین سروش (و متکلمین متقدم)
ترجمهی مصاحبهای از دکتر سروش در رادیو زمانه منتشر شده است (با عنوان «کلام محمّد») که عملاً مضموناش خلاصهی سخنانی است که سروش در «بسط
وقتی قدرت و سیاست، فرهنگ و اندیشه را به بازی میگیرند، الفاظ از معانی خودشان تهی میشوند و بسا اوقات به معناهایی به کار میروند
گفتم: «آدمها چقدر سختسرانه بر بعضی اشتباههاشان اصرار میکنند!». گفت: «تو هم میکنی، همه میکنند! نادرند آن نادرهگانی که مرتب اندیشهشان را پالایش میکنند. آدمی