شهریور ۱۳۹۵

شکوه قامت انسان

امروز هفت سال گذشت از… از… نمی‌دانم حالا چطور توصیف کنم این نبودن یا بودن را. این قدر می‌دانم که هفت سال است که دیگر

آیینه‌ی صبح و قدح لاله…

فتنه‌ی چشم تو چندان ره بیداد گرفت که شکیب دل من دامن فریاد گرفت آن که آیینه‌ی صبح و قدح لاله شکست خاک شب در

عهد با زلف پریشان

در میان آوازهای دوره‌ی جوانی شجریان اجرایی هست که دست بر قضا عنوان‌اش هم «جوانی» است. آوازی است روی غزلی از فروغی بسطامی در سه‌گاه

اما امید همره من ماند…

دیرزمانی است که فراز و نشیب‌های سیاسی (داخلی و خارجی) ایران را با تأمل – و گاهی تأسف – تنها تماشا می‌کنم. درس و عبرت