خرداد ۱۳۸۲

طلاق: اون هم از نوع

طلاق: اون هم از نوع سه تاییش! من اینجا رو طلاق دادم دیگه. اسباب کشی کردیم خونه‌ی جدید. با بلاگر هم اصلاً کار نمی‌کنیم. فقط

اثاث کشی (لینکاتونو درست کنید!)

اثاث کشی (لینکاتونو درست کنید!) فکر کنم دیگه یواش یواش باید برید خونه‌ی جدید رو تماشا کنید. من همه‌ی مطالب قدیم رو فرستادم روی سایت

روزگار ام‌تی من تازه یاد

روزگار ام‌تی من تازه یاد گرفتم چطور با مووبل تایپ (که همه به غلط می‌نویسن موویبل تایپ، همونجوری که وجتِبِل رو می‌گن وِجِتیبیل!) کار کنم.

دفع آفت آدمی با وجودِ

دفع آفت آدمی با وجودِ پیچیدگی‌های عظیمی که داره، موجودیه که بسیار آسیب‌پذیره. همانطور که بارها گفته‌ام آدمی تکیه‌گاه می‌خواد، لنگر باید داشته باشه. این

آن میر غوغا را بگو

آن میر غوغا را بگو آن سرو خضرا را بگو: «مستان سلامت می‌کنند». و من که همواره مست توام: هوای روی تو دارم نمی‌گذارندم /

بی‌حوصله وقتی گفتم حالم خوش

بی‌حوصله وقتی گفتم حالم خوش نیست مقصودم این بود که مریضم. از آلمان این سرماخوردگی پنهان رو با خودم آوردم اینجا. شانس آوردم سارس نگرفتم!

اگه حوصله‌تون از من سر

اگه حوصله‌تون از من سر میره! کسایی که حوصله‌شون از من سر میره یا یه روزی دیدن که من دیگه ننوشتم (تهدیدایی تو مایه‌های تهدیدای

یکی داستان است پر آبِ

یکی داستان است پر آبِ چشم این سوز و گدازها و راز و نیازها فقط حکایت عشق است. عاشقی است که این همه حکایت لطیف

قرار وبلاگی دوم امروز توی

قرار وبلاگی دوم امروز توی دانشگاه لندن قرار وبلاگی دوم قرار بود برگزار بشه. دکتر مجتبی که رفته بود نیویورک برای کارش. احسان هم که

دوگانگی مشهود نمی‌دونم تا حالا

دوگانگی مشهود نمی‌دونم تا حالا دقت کردین یا نه که چند سالی است که توی کشور ما هر کی می‌خواد از سیاستمدارا صحبت کنه از

زن یا مرد؟ یه چیزی

زن یا مرد؟ یه چیزی می‌خوام بگم که شاید تلخ باشد. حرفی هم هست که ممکنه هر روز نظرم درباره‌اش عوض بشه. گناه یک نفر

در آن شب‌های طوفانی یه

در آن شب‌های طوفانی یه مطلبی درباره‌ی سایه نوشتم که توی صفحه‌ی خود سایه گذاشتمش و به یه وجهی گزارشی از گفت‌وگوی من با سایه

قرار وبلاگی ۲ دومین قرار

قرار وبلاگی ۲ دومین قرار وبلاگی ما روز یکشنبه، یعنی فردا ۱۸ می توی دانشگاه لندن، مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی برگزار می‌شه. قرار ساعت

خون‌های ایرانی و خون‌های آمریکایی

خون‌های ایرانی و خون‌های آمریکایی مدت‌هاست که دلمشغولیِ من این ماجرای حقوق بشر بوده است و همیشه ندای اعتراضم بلند بوده است که بشر، بشر

آدمستان میرزا مهدی خان هم

آدمستان میرزا مهدی خان هم بالاخره دست به قلم شد. برید به سیبستان، آدمستان، داغستان، جامستان و باغستان او سر بزنید. از طبع مشکل‌پسند و

ما را بس نقد بازار

ما را بس نقد بازار جهان دیدم و آزارِ جهان / گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس قصر فردوس

هر دم از این باغ

هر دم از این باغ بری می‌رسد یادداشت احسان رو درباره‌ی محدود کردن سایت‌های اینترنتی بخونین تا بفهمین تحدید و قداره‌کشی خبری زمانه‌ی ما دست

معلوم نشد می‌دهد هر کسش

معلوم نشد می‌دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد / که دلِ نازکِ او مایلِ افسانه‌ی کیست؟

در و دیوار و دار

در و دیوار و دار و درخت گفتن که چرا همش از خودم عکس و گرفتم و از در و دیوار نگرفتم. خوب از در

حسّ وطن! الآن من رسیدم

حسّ وطن! الآن من رسیدم لندن. با چه مصیبتی به اون فرودگاه کذایی رسیدم. با دستپاچگی و شتاب درست ده دقیقه قبل از پرواز رسیدم

این فونتو چیکار کنیم؟ سایه

این فونتو چیکار کنیم؟ سایه داشت مطالب روی سایت رو (قسمتی که درباره‌ی خودش نوشته بودم)‌ می‌خوند، از انتخاب قلم راضی نبود. می‌گفت خوانا نیست.

آرزوهای من پرویروز که پیش

آرزوهای من پرویروز که پیش سایه بودم بهش می‌گفتم که من آدم پرآرزویی هستم و شمار آرزوهای من خیلی زیاده. از خوش اقبالی من به

قطع این مرحله بی‌همرهی خضر

قطع این مرحله بی‌همرهی خضر دیروز یه ماجرای خنده داری اتفاق افتاد. توی بلیطی که به من داده بودند، نوشته بود پروازم از فرودگاه دوسلدورفه

دوست داشتن برتر از عشق؟

دوست داشتن برتر از عشق؟ الآن داشتم سیاه و سپید رو می‌دیدم، مطلب قدیمی من «دوست داشتن برتر از عشق است؟» رو گذاشتن رو سایت.

ای مرغ گرفتار دیشب تا

ای مرغ گرفتار دیشب تا دیر وقت پیش سایه بودم. برای شرح مفصل ماجراها ان‌شاءالله وقتی برگردم لندن و سرم خلوت‌تر بشه شرح مبسوطی می‌نویسم.

بی‌نقش‌ها چند تا از عکسایی

بی‌نقش‌ها چند تا از عکسایی رو که تو این چند روز گرفتم گذاشتم تو صفحه‌ی آدینه. بعدا حجمشونو درست می‌کنم.

کلن بسیار خوب! بنده امروز

کلن بسیار خوب! بنده امروز رسیدم به ولایت کلن. بنده خدا سایه به من می‌گه تو کلن رو بلدی یا نه. ولی مث اینکه زیاد

کاف رو هم یافتم! دوستان

کاف رو هم یافتم! دوستان ببخشید. بالاخره یافتمش. ولی این بار ب رو با سه نقطه نمی‌یابم!! یعنی «ب» برویز رو!! خلاصه کنم توی این

شهر درندشت من امروز رسیدم

شهر درندشت من امروز رسیدم آلمان ولی این صفحه گلید اینا حرف گاف بدون سرگش نداره!! ببینین چه دهنی از من سرویس میشه. اصلا از

هزار تیر بلا . .

هزار تیر بلا . . . تو راه داشتم با خودم فکر می‌کردم و این ابیاتِ سایه رو با خودم می‌خوندم که: به سینه سرّ

لینکای نو مبارک! بالاخره سعید

لینکای نو مبارک! بالاخره سعید برای مطالب صفحه‌اش لینک جداگانه گذاشت و کار همه رو راحت کرد. سپاس! کاش همیشه اینقدر حرف گوش کن باشی!!

دو کلام از مادرِ عروس

دو کلام از مادرِ عروس واکنش علی لاریجانی رو به قرائت گزارش مجلس ببینید، در خبر بی‌بی‌سی واکنش شدید صدا و سیما: «بنا نیست‎‎ در

تأخیر من دارم یه چند

تأخیر من دارم یه چند روزی می‌رم سفر، به ولایت ژرمن‌ها. توی این مدتی که نیستم شاید نتونم سایتو آپدیت کنم، ولی از هر جا

راهنمای قرار دادن فایل فلش

راهنمای قرار دادن فایل فلش به سفارش دانیال یه صفحه درست کردم که راهنمای قرار دادن فایل‌های فلشی باشه که روی سایتم دارم. می‌تونین توی

مرا ببوس خیلی تلاش کردم

مرا ببوس خیلی تلاش کردم این تصنیف «مرا ببوس» حسین گلنراقی رو تبدیل به فلش کنم. ظاهراً فایل اصلی MP3 یه ایرادی داره. به هر

سایت سینمایی این سایتی که

سایت سینمایی این سایتی که برای سینمای ایران درست کردن، بازیگران ایرانی، سایت جالبیه. اطلاعات نسبتاً جامعی درباره‌ی فکر کنم همه‌ی فیلمای ایرانی داره.

پرده‌ی گلریز این بیتِ حافظ

پرده‌ی گلریز این بیتِ حافظ مث مینیاتور می‌مونه: بیا که پرده‌ی گلریزِ هفت خانه‌ی چشم / کشیده‌ایم به تحریرِ کارگاهِ خیال فقط تجسم کنین ببینین