مونیخ، اسراییل و دموکراسی!
میخواستم از واقعهی مبهوت کنندهی دیشب بنویسم و اینکه چطور میشود در یک کشور مدرن و متمدن، امنیت و آسایش آدمی به همین سادگی بازیچهی
میخواستم از واقعهی مبهوت کنندهی دیشب بنویسم و اینکه چطور میشود در یک کشور مدرن و متمدن، امنیت و آسایش آدمی به همین سادگی بازیچهی
بگویید ملانقطی شدهام. اما بالاخره یکی باید اینها را به آقایان بگوید دیگر. قبلاً هم در بیبیسی فارسی این را دیده بودم که «القاعده» را
ساعتی پیش ایمیلی داشتم که خبر وفات شیخ زکی بدوی، مدیر کالج اسلامی لندن را میداد. بدوی امروز صبح به خاطر سکته از دنیا رفت.
دو روز است که مردم لندن دارند به این دو نهنگی فکر میکنند که سر از رودخانهی تیمز در آوردهاند و وسط شهر پیداشان شده
عید غدیر بر ارداتمندان حضرت امیر و محبان ولایت خداوند تأویل و بنیانگذار دور معانی باطنی شریعت مبارک. باشد که این عید، مبدأ گردشی فرخنده
وقتی که توانایی درک فرهنگ و ادبیات رو به افول میرود، این اتفاق میافتد. متولیان فرهنگ وقتی نمیتوانند یا نمیخواهند بفهمند کجا لغزش داشتهاند و
مسألهی هزاربارهی وبلاگستان است این که مینویسم. حتماً عدهای از دوستان ممکن است بگویند اصلاً چه نیازی آدم این همه وقت برایاش بگذارد و فکر
تصورش را بکنید الآن در یک کنسرت شجریان و مشکاتیان به همراه همایون تصنیف شیدایی را اجرا کنند. همین الآن دارم فیلماش را میبینم. چقدر
بسیار خوب! دیگر مثل اینکه باید بساط این دعوای زبان و قدرت و ابتذال را جمع کرد. گفته بودم که حسین درخشان راه خودش را
یا للعجب! به قول بانو، عجب گیسگیس کِشون و ریزریز کُشونی شده است این ماجرای ابتذال و حواشیاش! آشیخ میرزا مهدی خلجی، ظهیرالملکوت اسبق، سفیر
این تجربهای است که من شخصاً برای آن زیاد هزینه دادهام که خیلی اوقات با کسی مباحثه کردهام که اصلاً طرف مقابل فاقد حداقل آداب
این دو خط را مینویسم که یک وبلاگ جالب را معرفی کنم، برای کسانی که تا به حال ندیدهاندش: نامههای سوشیانت هزارم! حال و هوای
آدم وقتی در یک روز حداقل یازده تا پست جداگانه در وبلاگاش میگذارد از چند حالت خارج نیست:۱. یا خورده است به یک تعطیلات طولانی،
ساعتهاست دارم این مصاحبهی قدیمی جواد طباطبایی را که مهدی خلجی در وبلاگاش دوباره منتشر کرده است میخوانم بلکه دقیقاً بفهمم مقصود و مراد طباطبایی
پیش از هر چیز سال نو مسیحی را بر مؤمنان چلیپا و ارادتمندان عیسای روحالله تبریک میگویم. باشد که در سال تازه، انفاس مسیحایی دوست،