مهر ۱۳۸۳

مقام عزت

دیرگاهی است، بل که سال‌هاست در تأمل‌ام که آدمیان آیا خود را به چه بهایی می‌فروشند. هر کسی خود را به چه اندازه قیمت می‌نهد؟

در انتظار معجزه

این یادداشت را نخوانید اگر حوصله‌ی حدیث غصه شنیدن ندارید!تنها برای خودم می‌نویسم: خاموش و بی‌صدا! روزگاری دراز در این کنج مجاز الفتی با خود

معمای حافظ و حدیث اخلاق

چند شب پیش داشتم آوازی از شجریان را گوش می‌دادم که غزلی از حافظ را می‌خواند: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو .

برای ایگناسیو

ظاهراً وبلاگ ایگناسیو مشکلی جدی و اساسی دارد، چون دقایقی پیش یادداشتی توضیحی در ذیل مطلب اخیرش برای مشکلی وجود داشت نوشته بودم و یادداشت ناپدید

قدم در راه بی‌برگشت

چندین ماه پیش با یکی از استادان‌ام گفت‌وگویی دوستانه داشتیم و اندرزی بسیار حکیمانه از او شنیدم. او می‌گفت: «هیچ‌گاه قدم در راه بی‌برگشت و

من ایستادم اگر پشت آسمان خم شد

شعری از کاظم کاظمی در وبلاگ ماهنی خواندم. حدیث نقد حال من بود و دریغم آمد که این‌جا نیاورمش:غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت

تروریزم، یازده سپتامبر و حسن نیت

این یادداشت شاید چندان فاصله‌ای با مفهوم اساسی سخن من در نوشتار پیشین نداشته باشد. آیا تروریزم از دل اسلام بر می‌آید؟ این پرسش هولناکی