من ایستادم اگر پشت آسمان خم شد

شعری از کاظم کاظمی در وبلاگ ماهنی خواندم. حدیث نقد حال من بود و دریغم آمد که این‌جا نیاورمش:
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت ‏
پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت
طلسم غربتم امشب شکسته خواهد
شد
و سفره ای که تهی بود بسته خواهد شد
ودر حوالی شبهای عید همسایه ‏
صدای گریه نخواهی شنید همسایه ‏
همان غریبه که قلک نداشت خواهد
رفت ‏
وکودکی که عروسک نداشت خواهد رفت ‏
‏****‏
منم تمام افق را به صبح گردیده
منم که هرکه مرا دیده در سفر دیده ‏
‏ منم که نانی اگر داشتم از آجر بود‏
و سفره ام –که نبود – از گرسنگی پر بود‏
به هرچه آینه تصویری از شکست من است
به سنگ سنگ بنا ها نشان دست من است ‏
اگر به لطف و اگر قهر می شناسندم ‏
تمام مردم این شهر می شناسندم ‏
من ایستادم اگر پشت آسمان خم شد
نماز خواندم اگر شهر ابن ملجم شد
‏***‏
طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره ام – که تهی بود – بسته خواهد شد‏
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت ‏
پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت
‏***‏
چگونه بازنگردم ؟ که پیکرم آنجاست ‏
چگونه ؟ آه ! مزار برادرم آنجاست ‏
چگونه باز نگردم ؟ که مسجد و محراب ‏
و تیغ منتظر بوسه بر سرم آنجاست ‏
اقامه بود و اذان بود آنچه اینجا بود
قیام بستن و الله اکبرم آنجاست
شکسته بالیم اینجا شکست طاقت نیست ‏
کرانه ای که در آن خوب می پرم آنجاست
مگیر خرده که یک پا و یک عصا دارم ‏
مگیر خرده که آن پای دیگرم آنجاست
‏***‏
شکسته می گذرم امشب از کنار شما
وشرمسارم از الطاف بی شمار شما
من از سکوت شب سردتان خبر دارم ‏
شهید داده ام از دردتان خبر دارم ‏
تو هم بسان من از یک ستاره شر دیدی ‏
پدر ندیدی و خاکستر پدر دیدی
توئی که کوچه غربت سپرده ای با من
و نعش سوخته بر شانه برده ای با من
تو زخم دیدی اگر تازیانه من خوردم ‏
تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم ‏
‏***‏
اگر چه مزرع ما دانه های جو هم داشت ‏
و چند بوته مستوجب درو هم داشت
اگرچه تلخ شد آرامش همیشه تان ‏
اگرچه کودک من سنگ زد به شیشه تان
اگر چه سیبی از این شاخه  ناگهان گم شد  ‏
و مایه نگرانی برای مردم شد
اگرچه متهم جرم مستند بودم ‏
اگرچه لایق سنگینی لحد بودم ‏
دم سفر مپسندید نا امید مرا
ولو دروغ عزیزان بحل کنید مرا
تمام آنچه ندارم نهاده خواهم رفت ‏
پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت
به این امام قسم ! چیز دیگری نبرم ‏
به غیر عکس حرم چیز دیگری نبرم ‏
خدا زیاد کند اجر دین و دنیاتان ‏
و مستجاب شود باقی دعاهاتان
همیسه قلک فرزندهایتان پر باد
و نان دشمنتان – هر که هست – آجر باد‏
(بازگشت – محمد کاظم کاظمی)

بایگانی