همه به جرمِ مستی، سر
همه به جرمِ مستی، سر دارِ ملامت اگر چه این همه دژمخویی و خشکمغزی هست، هیچ وقت این تنگنظریهای جاودان نشده. حرفایی که سعید زده
همه به جرمِ مستی، سر دارِ ملامت اگر چه این همه دژمخویی و خشکمغزی هست، هیچ وقت این تنگنظریهای جاودان نشده. حرفایی که سعید زده
مخمور آن دو چشمم . . . این حرف سعید حرف متینی است که ما به عصر ماقبل جاهلیت برگشتیم. یعنی این شیوهی برخورد با
اندر پیامدهای سوء موسیقی امروز توی بیبیسی خبری اومده بود دربارهی زنان روبنده دار در شیراز که توش نکات بسیار ارزشمند و ارشادکنندهای دربارهی موسیقی
سازمان ملل و آمریکا امروز توی دانشگاه ضمن آشنایی با دانشجوهای قبلی و دانشجوهای جدید، یکی از استادا، دیوید چندلر، دربارهی ماجرای عراق و نقش
هیدگر یا هایدگر سعید اشارهی جالبی کرده. اسم هایدگر به لاتین اینگونه نوشته میشود: Heidegger و این اسم در آلمانی به صورت هایدگر تلفظ میشود
آزادی چون اباحه پیشتر از این دربارهی مقالهی «آزادی چون روش» دکتر سروش صحبت کرده بودم. من این مقاله را به طور کامل تایپ کردهام
مشتهیاتِ نفس امّاره و سینا مطلبی در راستای مطلب پیشین یهو به ذهنم خطور کرد که عجب شباهتِ زیادی هست بین این اندیشه و تفکر
چهگوارا امروز یاد ناصر براتی افتادم که نمیدونم کجای کرهی زمین باز سرشو کرده تو سیاست! امیدوارم بعد از اینکه ازدواج کرد، آدم شده باشه.
انتشار لبخند اینو قبلاً هم نوشته بودم که: «به نیت زندگی عهد کردهام که تا میتوانم لبخند را منتشر کنم. پیمان بستهام با دل هزارپارهام
یاد قدیما الآن داشتم آرشیو رو نگاه میکردم به این مطلب رسیدم که خیلی وقت پیشا نوشته بودم: «خیلی خوبه هر پرندهای به اندازه قوت
حافظ و فروید الآن یه نگاهی به گویا کردم، یه مطلبی دیدم دربارهی حافظ از یه آقایی به نام دکتر عباس احمدی با عنوان «حافظ
تأخیر احتمالی من دارم امکانات هوستِ وبسایت رو ارتقاء میدم اینه که شاید یه وقفهای توی ارسال مطالب پیش بیاد. یعنی اگه نیازی به کار
از روزِ ازل الآن داشتم یادداشتهای سعید (فلّسفه) رو دربارهی اولین گفتوگوی تلفنیمون میخوندم [همون اولین مطلب توی صفحهاس با عنوانِ دوست]، یاد این شعر
اندر عاشقی الآن با احسان صحبت میکردم دیدم یه مطلبی رو که مدتها پیش نوشته بودم و اخیرا به احسان دادم گذاشتن روی سایت سیاه
چخوف تو رو کی میتونه ببینه؟ یادمه وقتی ایران بودم، ماجرای شبی رو که رفته بودم شوکا نوشتم. داشتم آرشیوها رو نیگاه میکردم دیدم اسم
خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد اگه میخواین تقریباً کلِ یکی از آوازهای شجریان رو که من شدیداً بهش علاقه دارم گوش بدین،
حیلت رها کن باز من طبق معمولِ حال و هوای متلونی که دارم موسیقی صفحه رو عوض کردم. اگه خواستین بقیه رو گوش بدین برین
پر سیمرغ عزیز است، به ناکس ندهند هر کس هر کس عاشق نمیشه. اونایی که شدن میدونن چی میگم. از همه دشوارتر اینکه هیچ معیار
کار کار انگلیساس! الآن داشتم با سعید حنایی کاشانی (سعیدِ فلُّ سفه) صحبت میکردم. هر ده دقیقهای این تلفن قطع میشد. انگار این انگلیسا توی
نغمههای نو دیشب که داشتم از بوشهاوس اینا رو سعی میکردم آپلود کنم، بلاگر مشکل داشت و کارای افتیپی رو نمیتونست انجام بده. الآن ظاهراً
مجموعهی دیگر این صفحه دیگه هم شامل بقیهی فلشهایی است که من ازشون استفاده میکنم: سازِ نو
شاعر کنار! بر وزن دریاکنار، از سلیمان ممنون که اینو فرستاده. برین یه سری بزنین برای مجموعهای از اشعار محشر انگلیسی: Poet’s Corner یاد فیلم
هوای شاعرانه بعد از چند روز هوای گرم و دمگرفته، آسمون ابری شده و نمنم داره بارون میاد. هوای مطلوب من توی لندن اینه. آدم
یک مست اینجا بیش نیست! تعجب نکنین! موسیقی امروز، کار تهمورس پورناظریه! «مستان سلامت میکنند»؛ این رو برای اون ربابی گذاشتم که منو دربهدرِ کوچههای
تو ترانههام میمونم به سفارش دانیال دارم یه کاری میکنم که شاید به دردِ بقیه هم بخوره. دارم همه کارایی فلشی رو که ذخیره کردم
نهایت مهر دیشب ضمنِ فیلمی، قطعهای از آوازِ دولتمند خالوف، خوانندهی بنام تاجیک رو گوش میدادم که این ابیاتو میخوند (فکر کنم مالِ میر سید
مهمونخونه داشتم به امکانات جانبی سایت بازی میکردم یه صفحه مهمونخونه راه انداختم که لینکاش اون گوشهی سمت چپه. (من هر وقت میخوام سمت چپ
فریادهای خاموش، گریههای بیصدا شاید خیلیاتون بپرسین چرا اینقدر موسیقیای صفحه عوض میشه. مگه خیلی بیکارم یا حوصلهام از اینا سر میره؟ نه هیچکدومِ اینا
به عیّوق بر شدم آهنگ متن، آواز چهارگاه شجریانه توی دستان. تصور نمیکنم زیاد باهاش مشکل داشته باشین. اگه حجمش خیلی زیاده بهم بگین یه
آخرِ تحدید! این خبر ایسنا رو بخونین: سازمان رسمی ناظر بر وبلاگها وجود ندارد. معلوم نیست اینا پیش خودشون چی فکر میکنن. فرداس که بیان
شب و روز . . . ما را به آب دیده شب و روز ماجراست زان رهگذر که بر سرِ کویاش چرا رود *** تا
کجایی؟ یادم نیست اولین بار اینو کی شنیدم ولی قطعاً حداقل هشت سال پیش بوده. روزگاری که من دانشجوی ریاضی بودم ولی همیشه توی دانشکدهی
قانون من از صدای قانون خیلی خوشم میاد. این ترانهی مهستی رو گوش بدین. من از پس زمینهی این خیلی حال کردم: چراغ.
یه چیز خندهدار الان داشتم آدرس آیپی کسایی رو که پای مطلب لطیفهی روز نظر گذاشتن میدیدم. خندهدار اینه که آدرس همهشون یکیه. همشون از
گر مدح گویی یا سپاس . . . الآن که داشتم بعضی نظرات رو میخوندم یادِ این بیت مولوی افتادم که: هان و هان گر
آرشیو داستانهای صادق هدایت توی سایت سخن، مجموعهای از داستانهای کوتاه هدایت به صورت فایل پیدیاف موجوده. میتونین برین توی این آرشیو و داستان دلخواهتونو
لطیفهی روز کتاب هفته دو تا پاراگراف با لاریجانی، رییس صدا و سیما، مصاحبه کرده و از تجربیاتش پرسیده. یارو ببینین چه جوابی داده. رییس
ای با من و . . . فقط همین دو تا بیتو بخونین: ای با من و پنهان چو دل، از دل سلامت میکنم /
فیلمنوشتهها این عنوان وبلاگِ هوشنگ گلمکانی است. وضعِ تمپلیت که درست بشه میذارمش توی لینکا: فیلمنوشتهها قابل توجه سعید. مدیر مجلهتون هم وبلاگنویس شده. آقا
عشق را . . . توضیح زیادی نمیدم. مطلب مال جبران خلیل جبرانه فکر کنم. بسیار زیباست ولی چه باید گفت که: «شیر در بادیهی