آیا ایرانیها به زور شمشیر مسلمان شدند؟
یکی از نشانههای مدعیات سست این است که هیچ مرجع و منبع محکمی ندارد. مدعی یا به خودش – و احساسات و عقایدش – ارجاع
یکی از نشانههای مدعیات سست این است که هیچ مرجع و منبع محکمی ندارد. مدعی یا به خودش – و احساسات و عقایدش – ارجاع
امروز روز تولد بانو است. مشغلهی این سالها میان من و شعر فاصله انداخته است. فاصلهای تلخ. شعر را این روزها میخوانم و مینوشم. برای
پریروز هشتادمین سالروز تولد سایه بود. آنقدر گرفتار کار بودم که مجالی دست نداد چیزی بنویسم. امشب هر چه گشتم میان عکسهایام که عکسی خوب
این جمله را اسکار شیندلر در «فهرست شیندلر» خطاب به فرمانده دیوانه و خونریز آلمانی میگوید: «قدرت یعنی اینکه هر دلیل و توجیهی را برای
وزیر خارجهی انگلیس، دیوید میلیبند اعتراف کرده است که هواپیماهای آمریکایی که حامل زندانیان سیاسی بودهاند و در زندانهای مخفی امنیتی آمریکا در نقاط مختلف
خسته و هلاک از سوئد برگشتهام امروز. دارم از خستگی میمیرم. دو ساعت دیگر جلسهای دارم که مجال خوابیدن به من نمیدهد. جان که بگیرم
داشتم بیهوا با خودم زمزمه میکردم: الهی سینهای ده آتشافروز در آن سینه دلی وان دل همه سوز هر آن دل را که سوزی نیست
اسقف اعظم کانتربری وقتی دربارهی شریعت اسلام سخنانی گفت، به مهمترین جنبههای ماجرا توجهی نکرده بود (شاید هم کرده بود ولی درست بیاناش نکرد). گویا
بهاء الدین خرمشاهی یادداشتی نوشته است – ظاهراً – در پاسخ به مصاحبهی دکتر سروش دربارهی قرآن. نکتهی نخست اینکه وبسایتی که این یادداشت را
یادداشتهایی که دربارهی ترجمهی کتاب «مکتب در فرایند تکامل» نوشتهی حسین مدرسی طباطبایی نوشته بودم، واکنشهایی در پی داشت که تأمل در آنها بسیار آموزنده
جدلها بر سر سخنرانی روآن ویلیامز هنوز ادامه دارد. او میگوید حرفاش بد فهمیده شده است و مقصودش گنجاندن قوانین موازی با قوانین مدنی بریتانیا
حکایت این کتاب «مکتب در فرایند تکامل» روز به روز جالبتر میشود. اگر نظرهای پای مطالب قبلی را خوانده باشید، درخواهید یافت که گویا مترجم،
اسقف اعظم کنتربری، همان کشیش جنجالی که هنگام سونامی علناً گفت که در وجود (یا عدالت و رحمت) خدا شک کرده است (مضموناش را میگویم؛
آنچه در باب ایرادها و تحریفهای ترجمهی فارسی کتاب آقای مدرسی طباطبایی نوشته بودم، به گمان خود کافی بود. اما گویا هم باید نمونههای دیگری
برای اینکه بدانید ماجرا از چه قرار است، یادداشت قبلی را اول بخوانید («ویرانیهای یک ترجمهی ممیزی شده»). به تدریج چند نمونه را از ترجمهی
به تازگی در ایران کتابی منتشر شده است با عنوان «مکتب در فرآیند تکامل» به قلم حسین مدرسی طباطبایی که هاشم ایزد پناه آن را
خیلی اوقات بعضی شاید ناآگاهانه دو کلمهی «همدردی» و «همدلی» را به یک معنا به کار میبرند. اولی بیشتر معنای دلسوزی و گاهی اوقات ترحم
من اگر خدا بودم، این زن را به خاطر فقط همین یک کارش میفرستادم بهشت!
زردنویسی یکی از چیزهایی که اساساً با خود دارد (یا شاید بشود گفت یکی از اهدافاش) ایجاد جنجال است. شهرآشوبی کردن. به شیوههای مختلف. نمونههای
حداقل دو گروه هستند که در آرزوی قرآنی تکلایه هستند یا اساساً قرآن را تکلایه میبینند: نخست عدهای که ذهنی تنبل دارند و حوصلهی «تعقل»