انتشار کتاب در فرایند تکامل!

یادداشت‌هایی که درباره‌ی ترجمه‌ی کتاب «مکتب در فرایند تکامل» نوشته‌ی حسین مدرسی طباطبایی نوشته بودم، واکنش‌هایی در پی داشت که تأمل در آن‌ها بسیار آموزنده است. سعی می‌کنم خلاصه‌ی نظرم را موجز بیان کنم. ۱. فرض کنیم مترجم مستقل از نویسنده عمل کرده است و تحت اشراف او این ترجمه را انجام نداده و بیایید باز فرض کنیم دستگاه ممیزی کتاب را به این شکل درآورده است و الفاظ آن را این‌گونه تغییر داده است. به نظر من باز هم اتفاق مهمی نیفتاده است. روح و مضمون کتاب، کماکان همان است که بود. آن‌ها که مؤمن عامی هستند، همچنان راه ایمانِ خویش را ادامه می‌دهند و امام زمان‌شان از موجودیت تاریخی نمی‌افتد. آن‌ها که اهل تحقیق و دانش هستند و دغدغه‌ی تحری حقیقت دارند، پی تحقیق بیشتر می‌روند. اتفاقی که در ترجمه افتاده است این است که لباسی بر تن کتاب پوشانده شده است تا در فضای ایران باعث تنش و دردسر نشود. اما شده است. ۲. به گمان من، نویسنده نظرش کماکان همان نظری است که در چاپ اول کتاب آمده است. ویرایش دوم و ترجمه‌ی فارسی آن هم چندان مضمون را تغییر نداده است. اما مخاطب فارسی‌زبان ایرانی نیاز به اطلاع‌رسانی قطره‌ای دارد. نمی‌شود هر چیزی را برای هر کسی با همان دشواری و صراحت و عریانی بیان کرد که مثلاً برای عالمی متفطن و روشن‌اندیش. ۳. وضع مدرسی طباطبایی کمابیش شبیه وضع عین‌القضات است که به او اتهام ادعای نبوت، باطنی‌گری، انکار معاد و مسایلی از این قبیل زده بودند. عین‌القضات رساله‌ی «شکوی‌ الغریب» را می‌نویسد و شروع می‌کند به توجیه کردن آن‌چه در آثار قبلی نوشته است (البته برای نجاتِ‌ جان‌اش). عین‌القضات عارفی بود دانشمند که قربانی کینه‌جویی و برتری‌طلبی علمای هم‌عصر خود شده بود که به او حسادت می‌کردند (به این قاضی کم سن و سال ولی فاضل و صریح‌اللهجه).

در نتیجه من انتشار این کتاب با این شکل از ترجمه را، بر خلاف آن‌چه شاید از یادداشت‌های قبلی‌ام استنباط می‌شود، خطری برای جامعه‌ی ایران نمی‌دانم. کتاب کارِ خودش را می‌کند و جامعه هم راه خودش را می‌رود. آقای مدرسی هم ان شاء الله دچار پیامدهای کینه‌جویی و حسادت‌ و نفرت هم‌وطنانی که سنگ دین را به سینه می‌زنند نخواهد شد. نمونه‌هایی را که ایشان در مقدمه‌ی فارسی که در مطلب قبل نقل کرده بود بخوانید (نمونه‌ی طهارت اهل کتاب و بسیاری مسایل از این دست). در این روایت‌ها، رنج نویسنده از گزندهایی که به او رسیده یا ممکن بوده برسد کاملاً مشهود است. فرض کنید خود نویسنده می‌خواست کتاب‌اش را به فارسی بنویسد (یا اصلاً همین را می‌خواست خودش به فارسی ترجمه کند)، به نظر شما چه باید می‌کرد که کتاب منتشر می‌شد و مضمون اصلی کتاب هم لوث نمی‌شد؟ به نظر من چیزی شبیه به همین کتابی در می‌آمد که اکنون به فارسی در دسترس است.

نمونه‌ی دیگری از این دست کتاب‌ها، ترجمه‌ی فارسی «جانشینی محمد» مادلونگ است (که پیش‌تر یکی دو بار درباره‌اش نوشته‌ام). شنیده‌ام که کتاب را در ایران جمع کرده‌اند. گویا مدعی بوده‌اند که برای اهل سنت حساسیت‌آفرین شده است (انگار واقعاً به حساسیت‌های اهل سنت توجهی جدی می‌شده است!). واقعیت این است که کتاب مادلونگ اگرچه رویکردی کاملاً تاریخی و آکادمیک دارد، موضع شیعیان را بیشتر تقویت می‌کند. ولی علی را زمینی‌تر می‌کند و آن وجهه‌ی دور از دسترس بودن و آسمانی بودن را کمرنگ می‌کند (هر چند نگاهی مثبت به علی دارد). همین زدودن غبار اسطوره و قداست از گردِ علی برای آن فضا مشکل‌آفرین بوده است. (کسی می‌داند آیا که کتاب «عبای پیامبر» روی متحده در ایران به فارسی در آمده است یا نه؟). به نظر من اگر امکان‌اش وجود داشت که ترجمه‌ای وفادار به متن انگلیسی از کتاب مدرسی ارایه کرد و آن را منتشر کرد، کار خوبی می‌شد و مخاطب خاص خودش را هم پیدا می‌کرد ولی عجالتاً همین که هست، کتابی است بسیار خواندنی و درس‌آموز. گاهی اوقات قضاوت درباره‌ی بعضی از نکات مطرح شده در کتاب، حتی از پس پرده‌های ستبر الفاظ عاطفی و ایدئولوژیک، بر عهده‌ی خواننده‌ی تیزبین می‌افتد.

بایگانی