فروردین ۱۳۸۶

تأثیر صحبت

توی هواپیما نشسته‌ام به سوی لندن. فیلم «یک ذهن زیبا» را تازه تمام کرده‌ام (بقیه‌ی فیلم‌ها هم در صف قرار دارند). فیلم را که می‌دیدم

پراکنده‌های سفر – ۱

۱. شیراز هنوز در شمار بهترین و زیباترین شهرهایی است که دیده‌ام. جدای میزبان مهربان و مهمان‌نوازی که در شیراز داشتیم، قدم به قدم شهر

آن را که خانه نئین است، بازی نه این است

این فضای قوم‌گرا و نژادپرست سخت آزارم می‌دهد. یادداشتی که درباره‌ی تخت جمشید نوشته بودم یک پیام روشن داشت: پرهیز از تعصب و زیاده‌روی. اعراب،

از وجود سلبی تا وجودِ ایجابی

این را از دوره‌ی نوجوانی آموخته‌ام که وقتی مرتب درگیری ذهنی با چیزی داشته باشی و به نحوی جدل‌گونه دایماً به ستیز با آن بپردازی،

شیراز، تخت جمشید و اعراب!

دیگر داریم از شیراز می‌رویم. برق قطع شده است اما لپ‌تاپ هنوز برق دارد و تلفن هم وصل است. پس دو خط بنویسم تا یادم

هلال ماه ربیع الاول

هلال ماه ربیع الاول. مقارنه‌ی ماه و ؟ خیابان ولی‌عصر، عباس آباد! (عکس دیشب است).

سحرگاهان تهران و دامنه‌ی البرز

کی گفته است ما وبلاگ نمی‌نویسم این روزها؟ هان؟ درست است اینترنت دیزلی است و خدا لعنت کند بنیان فیلترینگ را، اما وقتی همه خواب

نوروز مبارک

خوب. سال نو بر وبلاگستان و ایرانی‌های وبلاگستان مبارک! کله‌ی سحر بیدار مانده‌ام، چون خواب‌ام نمی‌برد. همین جور دارم با اینترنت دیزلی و فیلتر شده

حسِ شیرین وطن

هر بار که می‌آیم ایران، هر چقدر هم که از رخدادهای این‌جا دل‌‌چرکین باشم، باز هم حسی عجیبی به ایران دارم. با وجود این‌که وطن

منِ دیوانه‌ی شعر

تازه امروز صبح رسیده‌ام تهران. یادداشت قبلی را توی هواپیما نوشتم و این‌جا (یعنی در تهران) منتشر شد. از صبح که آمده‌ام مشغول خرید بودم.

عمارت کردنِ ایمان

استادی که در یادداشت پیشین‌ام ذکرش رفت، آدمی است بسیار باهوش و با فضیلت. دست بر قضا، از آن استادانی است که کلی رفتارهای عجیب

روح سرگردان شریعت!

مدت‌ها بود یادداشت تازه‌ای از مهدی خلجی نخوانده بودم. اما این یادداشت خلجی در زمانه با عنوان «زن‌ترسی، خاستگاهِ هراس‌های سیاست مذهبی» دوباره مرا باز

زنده بودن

آدم وقتی در زندگی هدفی دارد و خودش می‌داند چه می‌کند، بسیار پیش می‌آید که اتفاقات بیرون، رهگذران، فضول‌ها و بعضی از همین آدم‌های معمولی

ای واژه‌ی خجسته‌ی آزادی . . .

داشتم این فیلم «الماس خونین» را می‌دیدم. سخت تکان دهنده است این فیلم. اساساً هر آن‌چه که به آفریقا و رنج‌های کشورهای مصیبت‌زده‌ی جهان سوم

مثال‌های قرآن و شعر ناصر خسرو

شاید این را یک بار دیگر هم نوشته‌ام. قرآن زبان بلاغی شگفت‌انگیزی دارد. علی‌الخصوص قصه‌های قرآن، مثل‌های آن و صورت‌ِ آن عالمی بی‌کرانه است. به

مثل‌های قرآن و تعقل

آیه‌ی چهل و سوم سوره‌ی عنکبوت این است: «و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العاقلون». «و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون»

تذکره‌ی تقواییه

مدعیان دین‌داری و (حتی گاهی دینداران) خیلی آسان به ورطه‌ی فسق و بی‌تقوایی فرو می‌افتند. بی‌دین‌ها که خود بی‌تقوا هستند، اما دین‌داران هستند که در

از تناقض‌های دل پشتم شکست

خیلی سخت است که ندانی چه کرده‌ای و روح‌ات از همه جا بی‌خبر باشد و یکی تو را مقصر بداند. فکرش را بکن که مثلاً

تأویل: کمربند حفاظتی تاریخی دین

گمان می‌کنم مطلب پیشین نیاز به تکمله‌ای دارد. خلاصه‌ی مطلب قبل این بود که مشابهت‌هایی در رفتار دانشمندان دینی و دانشمندان علوم تجربی و طبیعی

علم و دین: کمربند حفاظتی!

دیشب توفیقی دست داد و ساعتی با استادی بزرگوار مجال گفت‌وگویی فراهم شد. بحث‌مان به فلسفه و تاریخ علم و همچنین به دین کشیده شد.

کالبدشکافی چند پاسخ

سختِ عنانِ قلم را گرفته بودم که وارد ماجرای آشوری و نویسنده‌ی فل سفه نشوم. تازه رفته‌ام سراغ اینترنت و می‌بینم که حضرتِ استاد نامِ

جان بر لب و حسرت به دل

وه! بالاخره آمدی!‌ جان‌مان به لب رسید بس که سرت به کار گرم بود! پسرت زودتر از خودت آمد. همان جوان خجالتی که راه‌اش را

ادبِ نقد

هر مقامی ادبی دارد. نقد هم ادبِ خاص خود را دارد. وقتی می‌گویم نقد، ادب خود را دارد، مرادم این نیست که نقد لزوماً باید

این آسمانِ رصد ناشده

امشب ماهِ لندن گرفته بود. ماه گرفتگی بود. رفتم روی بالکن نگاهی به آسمان کردم. همین الآن که دارم این‌ها را می‌نویسم نیمی از چهره‌ی

اشکالِ یک سرودِ انقلابی

حتماً همه بارها و بارها این سرودِ اوایل انقلاب را شنیده‌اید: «بوی گل و سوسن و یاسمن آید» (در طربستان هم موجود است). عده‌ی زیادی

در اهمیت شغل و همت!

۱. هیچ دردی در عالم از دردِ بیکاری بدتر نیست! امروز صبح که از خانه به اداره می‌آمدم، توی قطار آلبوم «بی‌ تو به سر