خرداد ۱۳۸۴

چند نکته برای دکتر معین

خوب. بالاخره معین آمد. در این چند بیانیه‌ای که معین اخیراً صادر کرده است، به نظر من چند نکته هست که اگر به آن‌ها توجه

حرکت روی لبه‌ی تیغ

اصلاح طلبان و جبهه‌ی مشارکت گیر افتاده‌اند سر یک دو راهی حساس که عاقبت هیچ‌ کدام‌اش روشن‌تر از آن دیگری نیست. اول این‌که انصراف معین

از این شورهای آسمانی

از هفته‌ی پیش که صاحب «یک سبد آواز نو» و بانوی مهربان‌اش میهمان ما بودند، نهج البلاغه گریبان‌ام را گرفته است و رهایم نمی‌کند. آدم

خدای تازه یا دین تازه؟

مدتی پیش یادداشت ابطحی را می‌خواندم درباره‌ی امام زمان و دین جدید که در آن گفته بود امام زمان دین جدیدی نخواهد آورد بلکه همان 

حسرت

. . . تمام روز در این آرزو بخواهد رفتو دل به انتظار تو این‌جا تمام خواهد شدتو آمدی و نجستی ز من نشان ای

وبلاگ: بچه‌ی یتیم مدرنیته

یادداشت پیشین من و واکنش‌های متفاوتی که در برابر آن دیدم و نظرهای پای نوشته‌های متعدد دیگرم در همین وبلاگ، غالباً مرا به فکر فرو

از رنج‌های موسیقی ایرانی

امروز با صادق طباطبایی صحبت می‌کردم برای پرسش‌هایی درباره‌ی موسیقی‌ ایرانی. به اجازه‌ی خودش این‌ها را این‌جا می‌نویسم. نمی‌شود بیش از نیم ساعت گفت‌وگوی دقیق

مهدی خلجی از بند آزاد شد!

یک خبر داغ داغ داغ دارم. مهدی خلجی و ماه منیر رحیمی از رادیو فردا استعفا دادند. چقدر شب و روز آزرده خاطر بودم از

نو ملکوتیان

ملکوت عضوی تازه دارد. از امروز، فروغ، سیمای زنی در میان جمع، از بلاگ‌اسپات به ملکوت منتقل می‌شود و به جمع ما می‌پیوندد. ملکوتیان به

من مرثیه‌خوان دلِ بیهوده‌ی خویشم

گاهی اوقات (شاید هم خیلی وقت‌ها) آدم‌ها نیاز دارند خودشان با خودشان خلوت کنند. خودشان باشند و بس. خودشان با خودشان خیال‌شان را پرواز دهند،‌

کامنتی برای خودم!

یادداشت صاحب سیبستان ملکوت را که صبح درباره‌ی محافظه‌کاری خواندم، تصمیم گرفته بودم چیزی بنویسم تا دل خودم کمی خالی شود! دیروز دو سه باری

خیال شهسواری مسکینان

دقایقی پیش بی‌بی‌سی دو برنامه‌ای را نشان می‌داد درباره‌ی فعالیت‌های هسته‌ای ایران. برنامه‌ای با «عنوان اسرار اتمی ایران». روایتی مستند بود از سخنان تمام طرف‌های

این خستگی‌های بی‌امان

به میمنت و مبارکی (!) اسباب‌کشی به ظن قریب به یقین تمام شد، یعنی حالا تقریباً به طور کامل مستقر شده‌ایم و فقط مانده است

نگاه ماکزیمال: معلول انحطاط

امشب بعد از مقدمات مراسم اسباب‌کشی که همان انتقال آینه و قرآن به منزل جدید بود، به شیوه‌ای انتحاری، درست در شب اسباب‌کشی، سر از