خیال شهسواری مسکینان

دقایقی پیش بی‌بی‌سی دو برنامه‌ای را نشان می‌داد درباره‌ی فعالیت‌های هسته‌ای ایران. برنامه‌ای با «عنوان اسرار اتمی ایران». روایتی مستند بود از سخنان تمام طرف‌های درگیر در ماجرا. گزارش‌ها تقریباً دقیق بودند و وفادار به واقعیات اما نتایج برنامه هول‌ناک بودند. این برنامه پیام صریحی بود که گویا برنامه‌ی هسته‌ای ایران دیگر از مرز مذاکرات دیپلماتیک گذشته است. اشاره‌ی تکان‌دهنده‌ی برنامه به صدام حسین، عراق و حمله‌ی اسراییل به مواضعی در عراق بود که احتمال وجود امکانات اتمی در آن می‌رفت. در این میانه، اسراییل و آمریکا بی‌تابی می‌کنند و تلنگری می‌خواهند برای مداخله‌ی نظامی. وقتی چنین برنامه‌ای در تلویزیون انگلیس پخش می‌شود، به اعتقاد من (به سایقه‌ی طبع دایی جان ناپلئونی ما!) نشانه‌های شومی دارد. این یعنی این‌که دیگر راهی نیست. عین همین ماجرا را درباره‌ی صدام داشتند. پوشش مرتب و دقیق تلویزیون از وضعیت عراق قبل از حمله‌ی آمریکا و انگلیس، درست مشابه چیزی است که امشب دیدم. بسیار تلخ و دردناک است این ماجرا. یک نکته‌ی دیگر این‌که وقتی داشتند با علی اکبر صالحی گفت‌وگو می‌کردند و می‌پرسیدند که آیا احتمال این هست که ایران غنی‌سازی را معلق کند، صالحی با لحنی معصومانه که گویی دارد دامن خودش (و شاید دولت) را از ماجرا بیرون می‌کشد، گفت که امکان ندارد، این‌ها خطوط قرمز نظام است که مقام رهبری ترسیم کرده‌اند! چه کسی حاضر است مسئولیت این بند بازی و رقص دیپلماتیک سیاست‌مداران را که ممکن است به بهای زندگانی هزاران نفر انسان بی‌گناه تمام شود، بپذیرد؟ وقتی داشتم برنامه را می‌دیدم و پیام‌های آشکار و نهان این شیوه‌ی پوشش خبری را در ذهن‌ام تحلیل می‌کردم، بی‌اختیار با خود گفتم:

خیال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکین
خداوندا نگه‌ دارش که بر قلب سواران زد!

خدا ما را واقعاً نگه دارد، اوضاع خراب‌تر از این‌هاست که می‌گویند و می‌شنویم و می‌بینیم.

بایگانی