پایانِ پرسش، آغازِ جنگ است!
نمیخواهم روضهخوانی کنم یا در فضایل صلح و رذایل جنگ منبر بروم. مسأله در سطحی دیگر، واقعاً مسألهای انسانی است. یعنی ورای منافع قدرتها و
نمیخواهم روضهخوانی کنم یا در فضایل صلح و رذایل جنگ منبر بروم. مسأله در سطحی دیگر، واقعاً مسألهای انسانی است. یعنی ورای منافع قدرتها و
مهمترین آفتی که به خیال من دینداران را تهدید میکند این است که از یک جایی به بعد احتمال اینکه خودشان را خیلی جدی بگیرند
بعضی وقتها نیمبیتی، دو سه حرفی، عطری، نوا و نغمهای آدم را مثل بوتهی خاری که میانهی کویر گرفتار گردباد شده باشد، بیاختیار و عاجز
این اعتراضها تنها متوجه اوباما و دولت او نیست. یک مخاطب دیگر این نامهنگاریها درست همان ایرانیانی است که کوششهای مستمر آنها در سالهای اخیر برای ایجاد تحریمهای فلجکننده علیه ایران ثبتشده و علنی است. این نامهنگاریها اگر بتواند سویهی غیراخلاقی رفتار ایرانیان خارج از کشور را که باور دارند راه آزادی و رفاه ایران تنها از زوال، فروپاشی، براندازی یا ذلیل ساختن نظام جمهوری اسلامی میگذرد برجسته کند، گام مهمی برداشته است. لذا به همان اندازه که میتوان بدبینانه نتیجهی این نامهنگاریها را ناکامی دانست، میتوان به صدای بلند آن اقدامات را نیز محکوم کرد.
هستند همچنان کسانی از میان مردم عادی، از میان روشنفکران و نویسندگان که وقتی به احوال ایران مینگرند، ورد ضمیرشان چیزی نیست جز سخنانی یأسآمیز.
امروز فکر میکردم به حساب روزهای عمر. محاسبهای سرانگشتی کردم و دیدم از پدرم – تا همین امروز – بیشتر عمر کردم. الان محاسبهی دقیق
«این نه تحریم یک دولت، بلکه تحمیل رنجهای بسیار بر مردمی است که مصیبت دولتمردان مالیخولیازده برایشان کافی است. راه سبز را زندگی کردن به
روزهی رمضان و عید رمضان، برای مؤمنان و اهل اسلام یک چیز است و برای عاشقان چیز دیگر. در روزه، مؤمنان امساک میکنند. برای عاشقان
آسانترین چیزی که میتوان دربارهی سیاستمداران – در هر کشوری – گفت این است که: به عمل کار برآید به سخندانی نیست. تناقض قصه هم
در روز تنفیذ حسن روحانی، حادثهی مهمی اتفاق افتاد که از نگاه بسیاری از ناظران دور مانده است و هر چقدر هم که در سطح
۱. چند ماه گذشته در سیاست ایران، شاهد زوال تدریجی گفتار زمخت و ناهموار و ادبیات پرخاشگر بودهایم؛ دستکم در سطح یک نفر از مقامات
بارها نوشتم و پاک کردم. پاک کردم چون نمیخواستم نشانی از نفرت و کینه در این سطور باشد. پاک کردم چون به فرض که شکستی