در روز تنفیذ حسن روحانی، حادثهی مهمی اتفاق افتاد که از نگاه بسیاری از ناظران دور مانده است و هر چقدر هم که در سطح به آن متفطن باشند، از عمق معنای آن غفلت کردهاند. تاریخ و سنت نظام جمهوری اسلامی تصویری از رهبر کشور و رییس جمهور به دست میدهد که در آن یکی زبردست است و دیگری زیردست. رهبر مُطاع است و قدسی؛ اما رییس جمهور فرودست است و مطیع. نسبت و رابطه، بر حسب رابطهی مولا و ولی فهمیده میشود.
مراسم تنفیذ روز شنبه این موازنه را به نرمی و لطافت یکسره واژگون کرد. هیچ «انقلاب»ی رخ نداده است. قرار هم نبوده انقلابی رخ بدهد. حرمت کسی هم شکسته نشده و اتفاق خارق عادتی رخ نداده است اما گویی وارد دوران تازهای شدهایم. مشخصههای این دگرگونی ترازِ رابطه چیست؟
نخست اینکه رهبری کشور سیاست، منطق و گفتاری شناخته شده دارد. کاملاً انتظار میرفت او بعضی سخنان را بگوید. که نگفت. یعنی پرهیز کردن از ورود به بعضی از مسایل چه به اختیار و درایت باشد چه به ناچاری، مضمونی جز این ندارد که چیزی عوض شده است. عجیب نبود اگر رهبر کشور در سخنرانی مراسم تنفیذ روحانی همچنان بر سیاست سالهای اخیر در پروندهی هستهای تأکید میکرد یا با زبانی مبارزهجویانه و درشت، جهان را به چالش میگرفت. عجیب نبود اگر از حوادث سال ۸۸ با تعبیر «فتنه» یاد میکرد یا گروهی از مردم را به خاطر موضعی که در این سالها داشتهاند ملامت میکرد. اما نکرد. عجیب نبود اگر تذکر میداد که به محمود احمدینژاد نباید سخت بگیرند یا باید از او ستایش کنند. اما جز یک تشکر خشک و خالی چیزی با این مضمون شنیده نشد:
«من لازم است از دولت جناب آقاى احمدىنژاد که خدمات فراوانى کردند و کارهاى مهمى انجام دادند، تشکر کنم.»
رهبر کشور در ماههای اخیر همهی این حرفها را در مناسبتهای دیگر گفته بود. اما در مراسم تنفیذ روحانی خبری از درشتی و تلخی یا ملامت و پرخاش نبود. خبری از توطئهی دشمنان نبود. در نتیجه، مؤلفهی نخست این دگرگونی، سخنانی بود که رهبری میتوانست بگوید (و خود را محق به گفتن آن میدانست) اما نگفت. یعنی یک رابطهی از بالا به پایین، دگرگون شده است.
دوم اینکه در کشوری که هم شخص ریاست جمهوری و هم جایگاه او در هشت سال گذشته تنزلی بیسابقه پیدا کرده است، بازگرداندن عزت و حرمت و آبرو در گفتار صاحب این مقام کار آسانی نیست. از این گذشته، رییس جمهور همواره از پایین به بالا به رهبر مینگریسته است. همیشه رییس جمهور، حتی سید محمد خاتمی، ستایشهای مبالغهآمیز از رهبر کرده است. حتی در روزهای پس از انتخابات، کلماتی که سید محمد خاتمی در ستایش از رهبری به کار برد، به روشنی دلالت بر جا افتاده بودن منطق سپاس و ستایش از مقام «قدسی» ولایت (به تعبیر نوظهور علی لاریجانی) دارد. در سخنرانی روز تنفیذ، انتظار میرفت روحانی سخنانی را بگوید – یعنی غریب نبود گفتن این سخنان – که مضموناش ستایش تعظیمآمیز و مبالغهگونه از رهبر بود. چنین سخنانی از او صادر نشد. هیچ ابراز چاکری و اظهار ولایتمداری تملقآمیز و تقربجویانهای در سخنِ او نبود. همچنین انتظار نمیرفت پارهای از سخنان کنایهآمیز و انتقادآمیز که به سرعت مرجع ضمیرشان پیدا میشد، از روحانی صادر شود. اما روحانی این سخنان را هم گفت:
«انتخابات خرداد ۹۲ گرچه با تردید و سوء ظن بخشی از جامعه آغاز شد، ولی با تایید و استقبال عموم مردم به پایان رسید و انتخابات با شفافیت و رقابت و آرامش کامل برگزار شد و نتیجه آن برای بسیاری غافلگیر کننده بود.»
در مراسم تنفیذ اشاره به پرهیز از دروغگویی و دعوت به صداقت، مضمون و معنایی روشن دارد:
«مردم در انتخابات شگفتیآفریدند. بعد از این نوبت تکلیف ما مسئولان است که در همه سطوح نظام حقوق و تکالیف مردم را محترم بشماریم. حداقل انتظار مردم از دولت جدید، ایجاد ثبات در همه زمینهها و رفع دغدغهها و تنگناهایی است که کشور با آن مواجه است… توانمندی دولت در تقویت پایگاه اجتماعی آن و وفاداری به عهد و پیمان خود به مردم است… لازمه این پایبندی، صداقت و راستگویی است. ما اساس دینداری، ادای امانت و پایبندی به عهد و پیمان میدانیم. امیر مومنان علی(ع) گفته است؛ اصل دینداری امانت و وفا به عهد است…در آیین ما اساس دینداری ادای امانت و پایبندی به عهد و پیمان است؛ راستگویی سبب اصلاح امور و دروغگویی سبب تباهی کارهاست.»
اشارهی روحانی به «حق دانستن مردم» هم به قدر کافی معنادار است: «جامعه ما به ویژه نسل جوان باید مدام سازوکارهای گفتگو، حق دانستن و در جریان امور بودن را به کار بندند تا در نخواستنهای عقلانی قانع و برخواستنهای لازم ترغیب شوند. »
کنایههای روحانی در این بند از سخناناش ابلغ من التصریح است:
«من دست میلیونها ایرانی را به گرمی میفشارم و از تمام کسانی که به صندوقهای رای آری گفتند، تشکر میکنم و امیدوارم که استحقاق اعتماد آنها را داشته باشم. من سنگینی بار رای و تنفیذ را حس میکنم و تنها و تنها به خدا پناه میبرم و از او خالصانه درخواست میکنم که این بنده حقیر خود از کبر و غرور و بخل و حسد رها و دور کند؛ از استبداد رای، عجله در تصمیمگیری و تقدم منافع شخصی بر منافع ملی و بستن دهان رقیبان به خداوند پناه میبرم. از خداوند متعال میخواهم که فراموش نکنم آنچه را که بر پیشینیان رفته است.»
پیام آشتی و تقاضای پایان تنگنظریها از این صریحتر نمیتوانست بیان شود: «بگذاریم که فضا و فرصت خدمت برای همه ایرانیانی که دل در گرو این مرز و بوم دارند، باز شود. بگذاریم که شایستگان به ملت خدمت کنند، بگذاریم سینهها از کینهها پاک شود، بگذاریم آشتی جای قهر و دوستی جای دشمنی بنشیند و بگذاریم که اسلام با چهره رحمانی ایران با چهره عقلانیاش، انقلاب با چهره انسانیاش و نظام با چهره عاطفیاش همچنان حماسه بیافریند.»
روحانی بدون اینکه آشوبی به پا کند یا سخن درشتی بگوید، جنجالی به پا کند یا حرمتی را بشکند و بدون اینکه «انقلابی» رفتار کند، هر آنچه را انتظار نمیرفت بگوید، گفت. و هر آنچه انتظار میرفت – قاعدتاً با توجه به شرایط موجود و انواع فشارها – بگوید، نگفت. یعنی یک رابطهی از پایین به بالا نیز دگرگون شده است.
اما شاهد سوم و مهمتر این است که در سخنرانی رهبری، ارجاع به متن و نص سخنرانی چند دقیقه پیش حسن روحانی را میبینیم:
«من تأیید میکنم نظرى را که رئیس جمهور محترم ابراز کردند در زمینهى برخورد حکمتآمیز با مسائل گوناگون بینالمللى و مسائل سیاسى و مسائل ارتباطات بینالمللى و اینها. حتماً باید برخوردِ حکمتآمیز و عاقلانه باشد. البته ما دشمنانى داریم که اینها زبان عقلائى هم خیلى سرشان نمیشود؛ لیکن آنچه که ما وظیفه داریم، این است که با استحکام، با توجه به اهداف والاى جمهورى اسلامى، بدانیم چه کار داریم میکنیم؛ اهداف خودمان را بشناسیم، آن اهداف را هم در نظر داشته باشیم و آنها را با جدیت دنبال کنیم. بله، همین جور که گفتند، «امت وسط» خصوصیت جامعهى اسلامى است؛ «و کذلک جعلناکم امّه وسطا لتکونوا شهداء على النّاس و یکون الرّسول علیکم شهیدا».(۱) راه وسط، همان راه اسلام است؛ نگاه کنیم ببینیم اسلام به ما چه میگوید، اسلام از ما چه میخواهد. راه موفقیت این است که دنبال رضاى الهى و دنبال انجام تکلیف الهى باشیم. خداى متعال راهها را براى ما مشخص کرده است؛ اگر از این راهها سلوک کنیم، مشى کنیم، به توفیق خواهیم رسید.»
اگر به منطق موقعیت و جایگاه رهبر و رییس جمهور در نظام جمهوری اسلامی توجه کنیم میبینیم که «مقام ولایت» تنها استشهاد به سخن کسی میکند که فراتر از او باشد. در نظامی که رهبر کشور «نایب امام غایب» شمرده میشود، رضا دادن به نقل قول از کسی فروتر از خدا و رسول و ائمه، یعنی دگرگون شدن مناسبات. از سوی دیگر، رییس جمهور هم استشهاد به بیانات و ارشادات رهبری نمیجوید. هیچ تیمن و تبرک یا چاپلوسی و تملقی در میان نیست. استشهاد او به اصل و سرچشمهی ولایت است: او به قرآن و پیامبر و حضرت امیر استشهاد میجوید. یعنی یک رابطهی دیگر هم به روشنی دگرگون شده است. موضع ریاست جمهوری در این سالها – و چه بسا سالهای پیش – موضع صاحبمنصبی توسریخورده و لگدمال بوده است که در برابر اتوریتهی بالاتر از خود هیچ اختیاری ندارد. سخنرانیهای مراسم تنفیذ حکایت از بازگشت عزت و کرامت، حرمت و آبرو و قدر و منزلت رییس جمهور و البته رهبری کشور داشت. گویی در سخنرانی دیروز در نسبت میان رهبر و رییس جمهور، همه سر جای خودشان بودند.
این زیر و زبر شدن، نه اتفاق نامیمونی است و نه نشانهی شکست. بیشک، چنین تحولی مبارک و معنادار است. یعنی رسوخ کردن تدریجی اعتدال تا بالاترین سطح گفتار سیاسی. لازم نیست تغییر در نظامی مثل جمهوری اسلامی، «انقلابی» و بنیانکن رخ بدهد. میفهمم که از دگرگونی در عرصهی گفتار تا تغییر در عمل راه بسیار است. این را هم باید درک کرد که در ماههای آینده، روحانی کار دشواری در پیش دارد. اما اگر به یاد بیاوریم که چنین تغییری کمسابقه – اگر نگوییم بیسابقه – است، افق پیش رو روشنتر دیده میشود. گمان میکنم همین تغییر، همین که در روز تنفیذ چهرهای خشن و پرخاشجو از جمهوری اسلامی نمایش داده نشد، به آسانی رسانههای تندروی خارج از کشور و به ویژه دستگاه تبلیغاتی اسراییل را خلع سلاح کرد – و آشفتگی کسانی که روز تنفیذ را بیاهمیت میبینند قابل درک است.
درست است که در مراسم تنفیذ رییس جممور سابق کشور – بر خلاف پروتکل – غایب بود اما همزمان چهرهی نه تنها متهم بلکه محکوم و بدنام سعید مرتضوی در میان مدعوین بود، ولی آنقدر اتفاقات ریز و درشت قابل اعتنا و معنادار در این جلسه بود که تنها با سوء ظن مفرط میتوان از نکات مثبت آن چشم پوشید. به یک معنا، جلسهی تنفیذ حسن روحانی، جلسهای بود که در آن برای هیچ طرفی شکست در میان نبود. رهبر کشور نیز در میانه نه چیزی از دست داده است و نه تصویری ضعیف از او ارایه شده است. او نیز در این میانه، آرامآرام به جایگاهی فراتر از منازعات جناحی بازگشت.
مطلب مرتبطی یافت نشد.