آماج انتقام: این بار مثنوی مولانا
دیروز خبری شنیدم بهتآور. مثنوی مولانا به تصحیح دکتر سروش، دیگر چاپ نمیشود. نسخههای چاپشده هم جمعآوری شده و خمیر شدهاند. خبر را چند بار
دیروز خبری شنیدم بهتآور. مثنوی مولانا به تصحیح دکتر سروش، دیگر چاپ نمیشود. نسخههای چاپشده هم جمعآوری شده و خمیر شدهاند. خبر را چند بار
حکم صادر شده برای حسین درخشان را باید با تأمل خواند و فهمید. اصلاً مهم نیست که این حکم حتی روزی کاملاً نقض شود یا
بعضیها را در زندان میشکنند، اما بعضی زندان را میشکنند. این قصه برای ما ایرانیها، خصوصاً آنها که در یکسالهی اخیر زخم تازیانهی بیداد را
بگذارید اول بگویم چرا نوشتهام «مثال سلیمان» و چیز دیگری به جای «مثال» نگذاشتم. میشد بنویسم «اسطورهی سلیمان» یا «داستان سلیمان» یا هر کلمهی دیگری
یادداشتی که در نقد نوشتهی آقای نیکفر در زمانه نوشتم (+)، واکنشهای متفاوتی به خود دیده است. بخشی از این واکنشها برای من کاملاً قابل
ظریفی امروز نکتهی تأملبرانگیزی را دربارهی احمدینژاد میگفت. همه جا تبلیغات کرده است و کردهاند که او متعلق به طبقهی فرودست است و در زمره
بگذارید ابتدا خیلی بیپرده بگویم که از یادداشت محمدرضا نیکفر در زمانه با عنوان «اگر معمم بودم…» حیرت کردم. چنین نوشتهای اصلاً در حد انتظاری
در این چند هفتهی گذشته، سه ماجرا سخت توجه مرا جلب کرد و بسیار به فکر فرو رفتم که لایهی عمیقتر این ماجراها چه میتواند
هیچ کس نیست که خودش را متهم به نادانی و بیعقلی کند. همه دوست دارند چهرهی دادگر، خردمند، آزادیخواه و عدالتپروری داشته باشند. این آرزوی
به تازگی مقالهای در کلمه منتشر شده است با عنوان «جنبش سبز و امکان زایش سیاستی رهاییبخش بر ترازِ «دیگری»». این مقاله را باید چندین
برای حضرت یاسر در یادداشت قدریهی پیشین، سخن از تشخص شب قدر گفته بودم. عارفان بسیاری این مضمون را گفتهاند. اهل باطن و کسانی که