مرثیهای برای نوشتن!
هزار اندیشهی تابناک و بیتاب در ذهنام جوانه میزند و یک به یک پر پر میشود. لحظههای ناب به شتاب میآیند و مانند شهاب از آسمان
هزار اندیشهی تابناک و بیتاب در ذهنام جوانه میزند و یک به یک پر پر میشود. لحظههای ناب به شتاب میآیند و مانند شهاب از آسمان
مدتهاست درگیری ذهنی پیدا کردهام با کار تازهی همایون شجریان. آلبوم «نقش خیال» او به باور من نمونهی برجستهای است از یک کار چند صدایی
صاحب سیبستان اشاره کرد که خوب است از مطالب دیگری هم که دربارهی شصت سالگی دکتر سروش نوشته میشود استفاده کنیم. در صفحهی «نامهی سروش»
امشب شصتمین سال تولد دکتر سروش است. چندین ماه پیش به پیشنهاد عزیزی تصمیم گرفتیم که برای این روزی مجموعهی جستارهایی را دربارهی دکتر سروش
چه باعث میشود آدم بنویسد یا ننویسد؟ واقعاً آیا چنان که حامد گفته است «رخوت» در وبلاگستان حاکم است؟ من اینجور فکر نمیکنم. دست بر
اگر خوانندهی وبلاگهای فارسی باشید تا به حال فراوان به انواع و اقسام نزاعها، مچگیریها و جدلیات وبلاگی برخورد کردهاید. اما جدلیات وبلاگی چقدر شباهت
دقت کردهاید در این فاجعهی دردناکی که رخ داده است چقدر دارد تبلیغات میشود برای اینکه جانباختگان را شهید معرفی کنند؟ این شهید سازی جدای
امروز خبر سقوط هواپیمای حامل خبرنگاران و عکاسان را که خواندم، باز یاد رفتن، یاد مرگ، تمام قد پیش چشمام ایستاد و این شعر قیصر امینپور
مووبل تایپی را که ملکوت از آن استفاده میکرد به آخرین نسخهی آن یعنی امتی ۳.۲ ارتقاء دادم. در نتیجه، تعدادی از وبلاگهای ملکوت (یعنی