مدتهاست درگیری ذهنی پیدا کردهام با کار تازهی همایون شجریان. آلبوم «نقش خیال» او به باور من نمونهی برجستهای است از یک کار چند صدایی که فاقد هارمونی مناسب است. در موسیقی ایرانی میتوان موسیقی پولیفونیک هم داشت، اما یافتن هارمونی مناسب کار هر آهنگسازی نیست. با هارمونی نامناسب به سادگی میتوان چشم عروس طرب را کور کرد و ابروی او را کوژ کرد: این همان کاری است که به نظر من علی قمصری در کارش با همایون انجام داده است.
برخی از تصنیفهای این آلبوم تازهی همایون چندان گوشخراش و آزاردهنده است که آدم رغبت نمیکند به آن گوش بدهد اصلاً. وقتی چنین تصنیفی ساخته شود روی شعری از مولوی و شعر مولوی را نه بتوانی تشخیص بدهی و نه حتی بتوانی از آن لذت ببری، خاصیت چنین کارهایی چیست؟ این تصنیفها را مقایسه کنید با «گنبد مینا» و «جان عشاق» که مشکاتیان ساخته است. آیا آن تصنیفها هم به همین اندازه نامفهوم هستند؟ در چنین جاهایی است که تفاوت آهنگساز زبردست و چیره با آهنگساز نوپا و تازه به دوران رسیده آشکار میشود. نمیتوان تنها با افزودن چند خط به نت یک آهنگ، کار پولیفونیک تولید کرد. به باور من هنوز هم بهترین و لطیفترین کار همایون همان آلبوم نخست یعنی «نسیم وصل» است. انگار هر چه زمان بیشتر میگذرد کارهای همایون بیشتر دارد تنزل کیفیت پیدا میکند. تا به حال سعی کردهاید همین تصنیف «دوای دل» آلبوم تازهی همایون را در خلوت با خود زمزمه کنید؟ دیدهاید چقدر کار سختی است؟ محال است بتوانم ذوق و لذتی از این تصنیف داشته باشم.
هنوز نقد جانانه و جانداری از کارهای همایون دیده نمیشود. گویی فرزند استاد بودن دیدهی مستمعین را کور میکند و زبان منتقدین را میبرد! نوآوری، بدون همکاری و همدلی خوانندهی خوب و آهنگساز مسلط، آرزوی محالی است. در روزگار ما آهنگسازان یا در خلوت و عزلت هستند یا تحتالشعاع خوانندگان مشهور و نامآور. حتی شجریان هم در کنار علیزاده و کلهر رو به افول است و مدام کارهای تکراری و خستهکننده تولید میکند. راه نوآوری بسته نیست. رمق و رغبت آن نیست یا حسابگری و قصهی سود و زیان مالی شور و شیدایی آهنگ طرب را ربوده است.
مطلب مرتبطی یافت نشد.