گر چه ماهِ رمضان است… (۱)
با خود عهد کرده بودم که از مناسبت ماه رمضان و در رسیدن این فرصتِ مغتنم بهرهمند شوم و چیزهایی بنویسم که در اوقات دیگر،
با خود عهد کرده بودم که از مناسبت ماه رمضان و در رسیدن این فرصتِ مغتنم بهرهمند شوم و چیزهایی بنویسم که در اوقات دیگر،
بعضی شعرها عصارهی حکمتاند و چکیدهی تجربههایی که وقتی با زبانی صیقلخورده، اندیشهای درخشان را بیان میکنند، به مثابهی چشمهای تمامناشدنی هستند که همچنان میتوان
تصویری که ما از انسان، از خودمان، داریم، تصویری است متغیر. در این تصویر، روایت غالب این است که انسان موجودی است ظلوم و جهول.
آدمی یعنی عهد. یعنی پیمان. راه ضلالت همین است که آدمی این پیمان را، این عهد را گم کند یا آن را با عهدی دیگر
دموکراسی (بخوانید اصلاحطلبی) دو دشمن بزرگ دارد: کسانی که خشونت را تقدیس میکنند و از پرداختن به خشونت هیچ ابایی ندارد و حتی از آن ذوق میبرند؛ و کسانی که خشونت را بالمره نفی و نهی میکنند و از آن لولوخورخوره میسازند و چهرهای کریه و مهیب از آن به تصویر میکشند و آن را اساساً و ذاتاً دشمن دموکراسی میدانند
هشدار: در خلال این یادداشت ناگزیر خواهم بود بخشهایی از قصهی فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی را بازگو کنم. در نتیجه، کسانی که
در انتهای یادداشتی که در نقد مقالهی مسعود بهنود نوشته بودم، به توصیه و درخواست دوستی، دستکم یک نمونه از خطاهای روایت ایشان را گوشزد
گمان نمیکنم در میان شاعران و حکیمان ایرانی هیچ کس چون خیام این اندازه ایجاز و این مایه نبوغ در طعنه زدن به هستی داشته
مقالهای از جناب مسعود بهنود در شمارهی اخیر مهرنامه منتشر شده است که در وبلاگِ خود ایشان و در سایت جرس هم آمده است. خواننده
عُقلا و حُکما در دفاع از میانهروی و اعتدال – بشرطها و شروطها – سخنها راندهاند. میانهروی، نظراً و عملاً، ثمرات و پیامدهای مبارک و
این دو واژه با تمامی معانی و مضامینی که به آنها پیوند خورده است، در تفکر حافظی کلید هستند. شرح ابیات حافظ نمیخواهم بگویم. مهم