شب را ز خود بیرون کنید!
مسأله بسیار ساده است. کسی که چنگ در روی آفتاب میزند، این اندازه نمیداند که آدمی وقتی از خویش تهی شود و سر به عظمت
مسأله بسیار ساده است. کسی که چنگ در روی آفتاب میزند، این اندازه نمیداند که آدمی وقتی از خویش تهی شود و سر به عظمت
کنسرت دیشب که موسوم بود به «کنسرت علیرضا قربانی» نه تنها رضایتبخش نبود که به باور من یکی از نمونههای میانمایه و ضعیف اجرای موسیقی
کاش گوشِ پندنیوش و دیدهی عبرتبینی بود حکام را! دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد به می بفروش دلق ما کز
این روزها – مانند بسیاری از روزهای پیش از شلعه کشیدن فتنهی دولت محمودیه – انبوهی از مغالطات منطقی صفحات رسانهها و همچنین متن خطابهها
جانهای آزاد را به هیچ بندی نمیتوان بست و هیچ حصر و حبسی اثر ماندگار آنها را محدود نخواهد کرد، اما این همه نتیجه نمیدهد
خون ریختن و خطا بر خطا افزودن و غرور ملتی نجیب و جوانمرد را به بازی گرفتن و بر تکبر خویش افزودن، عاقبت خوشی ندارد.
میشنوم و میبینم که برادران و یاران ما از هجوم و خروش دهانهای وقاحت دلآزردهاند و نگران که مبادا میرشان آسیبی ببیند. بگذارید باور و
پیام دیشب میرحسین موسوی، مختصر اما پرمغز بود. این پیام اگر فقط یک مضمون برجسته داشته باشد پیام استقامت و پایداری است. در این یادداشت
هنوز غبار توفانی که سبزها دیروز به پا کردند فروننشسته است که رسانههای فتنهی محمودیه واکنششان را شروع کردهاند. خبر کوتاه است: صانع ژاله، دانشجوی
مغز درسی که امروز در ۲۵ بهمن برای ما تکرار شد چیزی نیست جز همین سخنِ حکیمانهی میرِ دلیرِ سبزاندیشان: «در خیابان با سایهها میجنگید
آنچه امروز در ایران رخ داد تنها یکی از هزاران بود. این قطرههای پراکنده به مجرد اینکه به هم پیوند بخورند اقیانوسی میشوند که هیچ
برادر ارزشی! هنوز وجدان خوابآلودهات بیدار نشده است که برادر و خواهرت را هماکنون در خیابانهای تهران میزنی و به آیین گرگان و درندگان میدرانی؟
کلید گشایش همهی رنجهای ما در فتوح امید است و استقامتِ قامتِ ایمان. فردایی که اکنون در ایران دمیده است، فردایی است که «نه آغاز
هنوز نیم ساعت نشده است که خبر استعفای مبارک اعلام شده است. نزدیک به سه هفته است که تلویزیون الجزیره پوشش مستقیم و کاملی از
این روزها – و روزهای پیشتر – زیاد خواندهام و شنیدهام که «خارجنشینها» نمیتوانند – یا «حق ندارند» – برای کسانی که داخل ایران هستند
ایرانیها – اعم از سبز و غیر سبز – به جز شباهتهای زیادی که این روزها پیدا کردهاند، وجه مشترک غریبی با مصریها دارند. هر
قطعات زیر، برنامههایی است که مرشد مرادی در رادیو به دعوت سایه اجرا کرده است و در برنامههای مختلف گلچین هفته پخش شده است. شاید
میانهی کار، مشغول شنیدن این چهارگاهی هستم که فرهاد فخرالدینی ساخته است و شجریان غزل سعدی را به آواز با آن میخواند. گفتم شما هم
ابتدا بگذارید موضع و منظر خودم را بیان کنم هر چند میلیونها نفر هم شاید با من همنظر باشند. من خودم را سبز میدانم به
ظاهراً میان علما اختلاف است دربارهی نسبتی که میان جنبش سبز و رخدادهای مصر وجود دارد. کوشش کردهام تا اینجا به صراحت به ماجرا نپردازم