میشنوم و میبینم که برادران و یاران ما از هجوم و خروش دهانهای وقاحت دلآزردهاند و نگران که مبادا میرشان آسیبی ببیند. بگذارید باور و اعتقادم را بگویم و یقین دارم که میرحسین هم همین میاندیشد که بر زبان من جاری میشود. این میر دلاور را دیگر به هیچ بندی نمیتوان بست. میرحسین موسوی دیگر شخص و فرد نیست. دیگر جسم نیست. میرحسین موسوی اکنون از جنس جان و اندیشه و امید است. جان و اندیشه از هزار ره پنهان در بیکرانهی شهر منتشر میشود. میرحسین اکنون چون هواست. میرحسین، ورد ضمیر تشنهی عدالت و آزادی ماست. میرحسین، تبلور میثاق حسین است؛ حسین کربلا. آن میراث همچنان جوشان و خروشان و زنده است. وجود، اندیشه و جانِ میرحسین نیز اکنون در یکایک ما جاری است. میرحسین تکثیر شده است. مهراسید که آن شیر را به قفس بیندازند یا حصاری گرد او درآورند. شیرهای عالم جان را از گرگان دژمخو هراسی نیست. آنچه باقی است و به سرعت در خیابانهای شهر منتشر میشود اندیشهی میر است. این خیابانها همیشه در تصرف و اشغال گرگان نمیماند. آدمیانِ آزادمرد شهرشان را، خیال و آرزوی دیارشان را از چنگال خونریز گرگان به آدمیت و بشریت بیرون خواهند کشید. میر تکثیر شده است. امروز میرحسین فقط یکنفر نیست؛ میرحسین یک ملت است.
خاطرتان شاد و استوار باشد که دستِ ما مانند دست ستمگران تهی نیست. تکیهگاه ما ایمان است. به اطرافتان بنگرید و موج اندیشهی خروشان میر را ببینید. شما میری در حبس و حصر میبینید یا میری آزاد و رها که در هر دل و اندیشهای خانه دارد؟ میر ما را دیگر بیم از هیچ گزندی نیست. میر میماند، استوار و گرانسنگ.
گر سیل عالم پر شود، هر موج چون اشتر شود
مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا
ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته
زانسان که ماهی را بود دریا و توفان جانفزا
مطلب مرتبطی یافت نشد.