که بر نهالک بیبرگِ ما ترانه بخواند؟
حال و روزی داریم با این شعر شفیعی: بخوان به نام گلِ سرخ، در صحاری شب که باغها همه بیدار و بارور گردند بخوان، دوباره
حال و روزی داریم با این شعر شفیعی: بخوان به نام گلِ سرخ، در صحاری شب که باغها همه بیدار و بارور گردند بخوان، دوباره
چند ساعتی است که ذهنام درگیر ابیاتی از حافظ است: دوش میآمد و رخساره برافروخته بود… با خودم فکر میکردم که این غزل چه جهانی
محافظهکاران در امر سیاست – مقصودم محافظهکار به معنای دقیق کلمه است نه به معنایی که در ایران باب شده است – ناگزیر از تندروی
در آلبوم «افسانهی تنبور» که با آواز بیژن کامکار با گروه تنبور شمس به سرپرستی کیخسرو پورناظری منتشر شده است، دو تصنیف هست که من
این برنامهی سه قسمتی «ایران و غرب» (که از بیبیسی ۲ پخش میشد) و قسمت آخرش را دیشب نشان دادند، برنامهای بود تأملبرانگیز. و البته
زمانی که صفحهی خاتمی نامه را گشودم، آنچه در درجهی اولام به نظرم میآمد این بود که این صفحه بتواند «در این مقامِ مجازی»، نقش
با شفاف شدن و مشخص تر شدن نامزدها، سوت شروع انتخابات دهم نواخته شده است، انتخاباتی که مثل همیشه نقش تعیین کننده ای در سرنوشت
واقعیت این است که اگر خاتمی رییس جمهور شود، حداقل – حداقل – باید چهار سال دیگر کار کند تا برگردیم به نقطهی ماقبل احمدینژاد.
شب شنبه، درست بعد از اینکه از روی صحنهی بیبیسی آمدم پایین، رضا پهلوی (ولیعهد سابق ایران)، قرار بود گفتوگو کند (فیلماش اینجاست). تا آخرش
یکی از پیشفرضهای جدی من برای حمایت از نامزدی خاتمی، عبور از خاتمی است. تعجب نکنید. من در موضعام بسیار جدی هستم. چرا عبور از
گمان میکنم اکنون وقت آن رسیده است که با جدیت بیشتر مقولهای را که در ذهن داشتم پی بگیرم و طرح کنم. صفحهای را در
دیشب در برنامهای در تلویزیون بیبیسی (در برنامهی ۶۰ دقیقه)، خیلی به اختصار و فشرده نکاتی را گفتم که اگر توضیح و تفصیل بیشتری دربارهاش
یکی دو شب پیش این سؤال برایام پیش آمده بود که زندگینامه نوشتن در میانِ ما فارسیزبانها از کی باب شده است؟ پاسخ به سؤال
بنا نداشتم دربارهی سیاست ایران و به ویژه انتخابات تا مدتی چیزی بنویسم. بعضی اتفاقات، باعث شده بود کمی سر در لاک اعتزال فرو ببرم
این همه از ظلم گفتهاند و گفتهایم – و این روزها هم بیشتر میگویم چنانکه گویند و دانی! این هم از ستمکاری گفتهایم و گفتهاند.
میخواستم دربارهی نامزدی خاتمی چیزی بنویسم. یک ساعت است که صفحهها نوشتهام و همه را کنار میگذارم. به جای تمام اینها، یک آلبوم موسیقی میگذارم
در نگاه اول، تشخیص اینکه خوبی کدام است و بدی کدام، شاید کار دشواری نباشد. هر کسی میتواند ادعا کند که میداند بر اساس منظومهی