این را باید انصاف داد که رضا پهلوی از پدرش بهتر حرف میزند. خوش صحبتتر است. فصیحتر است. خوشتیپتر است (؟). ظاهراً مادر روشنفکر و اهل هنر و معماری داشتن جایی باید خودش را نشان بدهد! اما دریغ از اندیشه. فهم رضا پهلوی از سیاست هنوز دو قطبی و سیاه و سفید است. رضا پهلوی به قول خودش از «راه سوم» و سرمایهگذاری روی مردم ایران حرف میزند. او هنوز نافرمانی مدنی و انقلابهای مخملی یا رنگی را دارد به رخ ما میکشد. هنوز از تقابل دنیای آزاد و حکومتهای سرکوبگر حرف میزند (اینها دیگر راهِ جدید نیست؛ اینها کهنه شده است). رضا پهلوی از آزادی، تولرانس، پلورالیسم و جامعهی مدنی «حرف» میزند، اما تمام سخناناش به عیان نقض همینهاست. اگر نبود، چرا باید میگفت: «شما یا معتقد به دموکراسی هستید یا تئوکراسی»؟ چه کسی گفته است دین در هیچ دموکراسیای نمیتواند نقش ایفا کند و بر عکس دموکراسی در هیچ تئوکراسیای پیاده نمیشود؟ فقط حکومت ایران به شکلی که شما میبینیدش نقض قضیه است؟
ایشان هنوز این را نمیداند که طرفداران ایشان و همفکران ایشان نیستند که باید بیایند روی مردم ایران سرمایهگذاری کنند. این کشور و دولتاش متعلق به مردم است (یعنی علیالظاهر باید اینجوری باشد دیگر؛ نه؟). قضیه برای ایشان بر عکس شده است. این مردم نیستند که به فکر ایشان تعلق داشته باشند و موضوعِ آزمایشهای ایشان باشند. هنوز ذهن ایشان وسوسهی قیم شدن را دارد. او به زبان میگوید حکومت ایران خودش را قیم مردم میداند، ولی از زبان و ادبیاتِ خودش هم اندیشه و عمل قیممآبانه میبارد. ایشان از «ذات رژیم» حرف میزند. «ذات» یعنی چه؟ من نمیفهمم این شلختگی در به کار بردن کلمات کی قرار است از زبان و ادبیات سیاسیونِ اپوزیسیون بیفتد. شما «ذات» چیزها و حکومتها را چطور میتوانید تشخیص بدهید؟ چطور میشود، مثلاً، از «ذات» حزب دموکرات و «ذات» حزب جمهوریخواه حرف زد در حالی که اینها را «انسانها» میگردانند! احزاب و حکومتها که سنگ و چوب و درخت نیستند! تازه گیاهان هم جهش ژنتیک پیدا میکنند، حکومتها و جامعهها که جای خود دارند.
این چه زبانی است که «قانون خداست، میخواهید بخواهید، میخواهید نخواهید»؟ دقت کردهاید که ایشان مدل کت و شلوار پوشیده و کراواتزدهی آقای جنتی است ولی در جناح مقابل؟
رضا پهلوی، ظاهراً عبارات و کلماتاش بسیار پرزرق و برق است (الفاظ دهانپرکن پراندن که کار سختی نیست)، اما دریغ از یک جو مضمون و مغز برای این همه ظاهر و صورت. رضا پهلوی اگر خودش را ایرانی میداند، همان بهتر است بخشی از مردم باشد و آن نگاهِ خودکامه را که در زباناش پنهان است و خودش سخت تلاش میکند زیر لفافهای از مدرن بودن بپوشاندش، کنار بگذارد. آقای پهلوی! شما شاهزاده و ولیعهد «سابق» هستید؛ نه شاهزاده و ولیعهدِ فعلی. پیاده شوید با هم برویم.
پ. ن. دارم شک میکنم که اصلاً در کنار نامِ ایشان خوب است از «استمرار نگاهِ ارسطویی» حرف زد یا نه؟ لعنت بر شیطان!
مطلب مرتبطی یافت نشد.