ایرانیها – اعم از سبز و غیر سبز – به جز شباهتهای زیادی که این روزها پیدا کردهاند، وجه مشترک غریبی با مصریها دارند. هر دو ملت، شناخت و آگاهی دقیقی از حال و روز هم ندارند! ایرانیها میدانند که رژیم مبارک در مصر مستبدانه حکومت کرده است اما در همین حد. ایرانیها آگاهی چندان عمیق و دقیقی از سیاست و اوضاع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مصر ندارند. ما تاریخ مصر را خوب نمیشناسیم. یکی از دلایل سادهاش این است که ملت ایران – بعد از انقلاب – عملاً هیچ ارتباطی با مصر نداشته است. ایرانیان به ندرت به مصر سفر کردهاند یا میتوانستهاند سفر کنند. ما تاریخ گذار مصر پادشاهی به مصر جمهوری را خوب نمیشناسیم. این خلاء آگاهی عمومی خوب نیست.
از سوی دیگر، مصریها هم شناخت دقیقی از ما ندارند. شناخت مصریها هم به اندازهی شناخت بقیهی ملتهای جهان از ایرانیهاست: آنها هم ایرانیها را به همان اندازه میشناسند که رسانهها را تسخیر کنند و نه بیشتر. هر رنگ و لعابی که رسانهها به ایران بدهند، ایران همان میشود و با ایران و ایرانی واقعی تفاوت دارد. مثالهایاش فراوان است: ایران تا پیش از ماجرای گروگانگیری برای غرب آنقدر شناخته شده نبود و به طور مشخص اسلام ایرانیان و نسخهی شیعی مسلمانی چندان در غرب نامِ آشنایی نبود و ناگهان با یک حادثهی سیاسی تشیع به بدترین شکل ممکن به جهان عرضه شد آن هم در قالب تبلیغات منفی رسانهای غرب. اکنون هم جهان غرب اسلام ایرانیان و جامعهی ایرانی را خوب نمیشناسد. مسلمانان جهان هم وضع چندان بهتری ندارند: یا ایرانیها را تروریست میدانند و مسلمانانی که در آیین تشیعشان آدابی مشرکانه دارند و یا آنها را ملتی میدانند که در برابر آمریکا و اسراییل ایستادهاند. این تصور مغشوش و برساختهی رسانهای در پنج شش سال اخیر با جنجالآٰفرینیها و رجزخوانیهای اسطورهی دروغ سیاست ایران، معوجتر از پیش شده است. در نتیجه، تصویر دیگری که مسلمانان و مردم خاورمیانه از ایران و ایرانی دارند، تصویر ملتی است که هیچ غم و مشکلی در جهان ندارند جز مبارزه با آمریکا و اسراییل و اصلاً همهی مشکلاتشان حل شده است و تمام زندگیشان توأم با عزت و آزادی و سرفرازی و کرامت است!
این فقدان اطلاعات دقیق البته مسؤول هم دارد. از یک سو غرب مسؤول دامن زدن به این فضای تیره و مبهم اطلاعرسانی است و از سوی دیگر نظام حاکم بر ایران تمام روزنههای اطلاعرسانی را که ممکن باشد صدایی متفاوت جز صدای دستگاههای تبلیغاتی و رسانههای حکومتی را به گوش مردم ایران و مردم جهان برساند، خاموش کرده است. برجستهترین نمونهاش در جریان انتخابات ۲۲ خرداد رخ داد که حکومت در جریان کودتایی که رخ داد تمام رسانههای داخلی و خارجی را به انسداد محض و مطلق کشاند. لذا هرگز نباید انتظار داشته باشیم که عموم جامعهی مصری از کهریزک و اوین و از قتلهای زنجیرهای و فجایع کوی دانشگاه باخبر باشند. این دقیقاً همان تصویری است که مردم مصر – چه مذهبی باشند و چه سکولار – از ایران ندارند. مردم ایران هم وضع بهتری ندارند.
اما تصور من این است که این فضای کنترلشدهی اطلاعرسانی دوام زیادی نخواهد داشت. گفتوگو میتواند این فضای بسته را بشکند. دولتها وقتی از برابر افق دید مردم کنار بروند، مردم بهتر میتوانند حال همدیگر را ببینند. آمدن این روز را من دور نمیبینم. آزادی و دموکراسی تیغی دو لبه است که همه را بیدریغ در برابر نقد خواهد نهاد و هیچ قداستی برای هیچ کس باقی نخواهد گذاشت. مستبدانی که امروز خیالبافانه گمان میکنند آزادی مصریها به سودشان خواهد بود، باید صبر کنند تا فردای این آزادی را بهتر ببینند. فکر میکنید همین نظام فعلی ایران زمینهی سفر و ارتباط فعال مصریها را با ایران و ایرانیان فراهم خواهد کرد؟!
مطلب مرتبطی یافت نشد.