اسقف اعظم کانتربری وقتی دربارهی شریعت اسلام سخنانی گفت، به مهمترین جنبههای ماجرا توجهی نکرده بود (شاید هم کرده بود ولی درست بیاناش نکرد). گویا سخنان او بهانهی خوبی را برای طرح بعضی حرفها فراهم کرده است. کمابیش آشکار است که سخنان او به معنای پیاده کردن احکام شریعت در بریتانیا و برقراری قوانینی موازی با قوانین مدنی بریتانیا نیست. اما بیایید از این زاویه به ماجرا نگاه کنیم. اسقف اعظم هم بد نیست به این جنبهی امر توجه پیدا کند. رفتاری که در شریعت اسلام و در کشورهای مسلمان با اهل ذمه – اهل کتاب – میشد رفتاری جالب بود. اهل ذمه به دولتهای مسلمان مالیات میدادند در عوض دولتهای مسلمان آنها را تحت حمایت خود میگرفتند. یعنی اهل کتاب از حمایت مسلمانان برخودار بودند و آنها طبق احکام آیینی خود زندگی میکردند. همین الآن هم در ایران مسیحیان منعی در نوشیدن شراب ندارند. در قرون سابق، اهل ذمه ناگزیر به شرکت در جنگهای مسلمانان برای دفاع از کشور نبودند. مسلمانان میجنگیدند و از کشوری که اهل ذمه در آن ساکن بودند دفاع میکردند. یعنی اهل ذمه به تمام معنا تحت حمایت بودند ولی با وضع محدودیتهایی. (ولی الآن بعید میدانم که مثلاً مسیحیان از انجام خدمت نظام وظیفه معاف باشند!). وضع مسلمانان در بریتانیا کمابیش میتواند شبیه وضع اهل ذمه در کشورهای مسلمان باشد. اسقف اعظم اگر از این زاویه به ماجرا نگاه کند، میتواند کمی نفس راحتی بکشد. مسلمانهای انگلیس، تحت حمایت این کشور و دولتاش هستند. هیچ مالیات اضافه به دولت نمیدهند. از همهی امکانات این کشور برخوردارند. و حالا اسقف اعظم میگوید باید بتوانند به پارهای از احکام آیینی خود عمل کنند. فقط اسم «شریعت اسلام» در این کشور بد در رفته است. دلیلاش هم مشهود است. طالبانِ افغانستان نمادِ طراز اول اجرای احکام شریعت در یک کشور اسلامی بودند. بردن اسمِ شریعت خاطرهی تلخ و دردناکِ آنها را زنده میکند. اهل اسلام در سرزمین اهل کتاب به دنبال احقاق حق پیاده کردن شریعت اسلام در زندگیِ خود هستند و یک حامی عالیرتبه هم یافتهاند. ولی خوب بود روآن ویلیامز متکلم مسیحی، از چند فقیه عالیرتبهی مسلمان و اندیشمند و متفکر اسلامی دعوت میکرد تا دربارهی موضوع به تفصیل بحث کنند و پیشنهادهایی عملی و سنجیدهتر ارایه دهند تا دچار مخمصهی فعلی نشود. رسانههای انگلیسی مهارت خاصی در به سیخ کشیدن افراد مشهور دارند به ویژه که آن فرد از ارباب طراز اول کلیسا، یا ارکان دولت، یا اعضای خاندان سلطنتی باشد. اینجا قدرت قداستی ندارد. در سرزمینهایی که شریعت اسلام حاکم است، همه چیز که به نحوی به دین، قدرت، سیاست و حاکمیت مربوط است، قداست دارد (یا برایشان قداست میتراشند). باید به رابطهی متقابل اهل ذمه و مسلمانان و مسلمانان و اهل کتاب بیشتر فکر کرد. فکر میکنم اسقف اعظم به قدر کافی آویزان شده است. وقتاش رسیده است بقیه هم آویزان شوند
مطلب مرتبطی یافت نشد.