آنچه در باب ایرادها و تحریفهای ترجمهی فارسی کتاب آقای مدرسی طباطبایی نوشته بودم، به گمان خود کافی بود. اما گویا هم باید نمونههای دیگری نقل کرد و هم به روشنی نشان داد که مترجم چگونه تألیف کرده است نه ترجمه. این نمونهی دیگر را هم ببینید. شمارهی صفحهها را بعد از پاراگرافها نقل کردهام. کلماتی که در متن ترجمهی فارسی زیرشان خط کشیدهام کلماتی هستند که در متن انگلیسی وجود ندارند و مترجم آنها را به سلیقهی خود به متن افزوده است.
“According to these hadiths the Prophet and the earlier Imams had not only predicted the exact number of the Imams but had even disclosed the full list of their names, including the vanished one that was the last on the list.
Many, however, questioned the originality and authenticity of these hadith. Their main argument was that if these hadiths were correct and original and the names of the Imams were already determined and well known from the time of the Prophet, in fact, from antediluvian time, then why had all those disagreements on the question of succession occurred among the Shiites, and why had all the many sects been formed, each following a different claimant to the Imamate? Moreover, many of the authorities on whose authority those hadiths are quoted belonged to other groups. Why should one follow a false doctrine when he himself had heard and more importantly, had quoted the true doctrine from the Prophet or Imams?” PP. 102-204
«با جمعآوری و ترتیب و تدوین این احادیث، جامعهی شیعی ناگهان دریافت که پیامبر اکرم (ص) و ائمهی سلف (ع) نه تنها شمارهی دقیق ائمه اطهار را پیشبینی فرموده بودند بلکه نام دقیق آنان – از جمله حضرت ولی عصر (عج) را که آخرین نام در لیست دوازه نفری بود – به رازداران اسرار امامت و صحابهی خاص و مخلص خود بازگو کرده بودند.
البته برخی کوتهفکران در اصالت و صحت این روایات تردید مینمودند. استدلال نادرستی که اینان داشتند آن بود که اگر این احادیث صحیح و واقعی است و نام ائمهی اطهار به این روشنی و دقت از زمان پیامبر اکرم (ص)، در واقع از ادوار اولیهی خلقت جهان، مشخص و معلوم بوده است پس چرا آن همه اختلافها بر سر مسألهی جانشینی هر امام میان شیعیان روی داد و آن همه فرق که هر یک دنبالهرو یک مدعی امامت بودند پدیدار شدند؟ وانگهی بسیاری از رجالی که نام آنان در اسناد آن احادیث آمده است، مانند ابوهریره صحابی پیامبر و عبدالله بن حسن و دیگران، خود از فرقههای دیگر بوده و هیچ گرایش عاطفی طرفدار تشیع امامی هم از آنان نقل نشده است. چگونه میشود کسی حقیقت را از پیامبر یا امام عصر خود بشنود و از آن مهمتر آن را برای دیگران بازگو کند ولی خود از آن پیروی نکند؟» صص ۱۹۶-۱۹۷
میبینید که پارگراف اول تقریباً ترجمهای نزدیک به متن دارد با این تفاوت که لحن و بیان تفاوت میکند («حضرت ولی عصر» و «the vanished one» را مقایسه کنید). البته تفاوت لحن طبیعی است. متن ترجمه شده گاهی باید به ذایقه و سلیقهی خواننده نزدیک باشد. خواننده ناگزیر از خود میپرسد که ابوهریره، که از عبارت افزوده شدهی مترجم بر میآید که «صحابی پیامبر» یعنی همعصر او بوده است، چطور میتوانسته گرایش عاطفی له یا علیه اتفاقی داشته باشد که بیش از دویست سال بعد قرار است رخ بدهد (ظاهراً این برداشت از «شیعه نبودن» او در زمان خلفا آمده است). اما نکتهی مسألهدار این است که این حدیث که مترجم تأکید فراوان برای اثبات اصالت و صحت آن دارد، از جمله از ابوهریره هم نقل شده است که گویا مرجع معتبری برای احادیث نیست و باید به نحوی روایت شدن این حدیث از او را توجیه کرد. وانگهی مترجم دقت ندارد که وقتی آن تعبیر «برخی کوتهفکران» را در جمله وارد کرده است و میگوید آنها دربارهی اصالت و صحت روایتهای دال بر ذکر نام و تعداد ائمه تردید کردهاند، شمار فراوان – یا عموم – این «کوتهفکران» عالمان برجستهی شیعه و اصحاب نزدیک امامان بودهاند (از جمله زراره بن اعین که ناماش در کتاب آمده است و هرگز هیچ روایتی دربارهی تعداد ائمه و نام آنها نشنیده بود). چطور است که ناگهان از یک تاریخ به بعد کسانی که در صحت و اصالت یک حدیث تردید دارند، «کوتهفکر» میشوند و قبل از آن تاریخ همه عزیزند و هدایتیافته؟ این پرسشهایی است که مترجم با افزودن این کلمات در کتاب بیپاسخ میگذارد و عملاً با اینها اعتبار علمی کتاب را خدشهدار میکند. یعنی هر چقدر متن اصلی کتاب، بدون هیچ کم و کاستی میتوانسته صدمه به اعتقاد و باور عامهی شیعیان بزند، صدمههایی که این ترجمهی تحریف شده به این جامعه میزند، بسی بیشتر است.
مترجم، پانوشتی برای پاراگراف اول آورده است و در هیچ جا هم قید نکرده که این پانوشت، به قلم مترجم است نه مؤلف. پانوشت این است:
«تذکر و تأکید مجدد این نکته در اینجا ضرور است که همچنان که پیشتر گفته شد این کتاب، تاریخ مذهب است و نه کتاب کلامی. از نظر دلیل و برهان کلامی با توجه به تظافر عظیم روایات باب و شواهد و قرائن بیحد و شمار، هیچ شخص منصف و عاقلی نمیتواند تردیدی در این امر داشته باشد که نام مبارک ائمهی اطهار بر پیامبر اکرم و ائمهی طاهرین و کسانی که آن بزرگواران ایشان را بر آن آگاه ساختهاند مشخص و معلوم بوده است. بحث این است که جامعهی شیعه یعنی افراد عادی اجتماع (اعم از روات و دیگران، یعنی همه جز رازداران اسرار امامت) چگونه بر این حقایق آگاه شدند. حقانیت بیتردید یک امر چیزی است و مراحل آگاهی جامعه بر آن چیز دیگر، و این مطلب دوم است که مورد بحث کتاب در سطور بالاست نه مطلب اول.»
میبینید که مترجم مأیوسانه تلاش میکند که حساب جنبهی تاریخی کتاب را از پذیرفتههای «افراد عادی اجتماع» (بخوانید «عوام») جدا کند. و طرفه آن است که در پرانتز حتی راویان حدیث را هم در همین طبقه قرار میدهد و هیج کس دقیقاً نمیداند که این «رازداران اسرار امامت» چه کسانی هستند. مترجم به سادگی دربارهی «حقانیت بیتردید یک امر» یعنی همان مذهب شیعهی امامی سخن میگوید در حالی که نویسندهی کتاب (که خواننده گمان میکند این عبارات از آنِ اوست) هرگز چنین مدعایی نداشته و این کتاب را به قصد تحکیم مذهب شیعه و «رد» سایر مذاهب ننوشته است. کتاب، یک کتاب آکادمیک تاریخی است و بس. مترجم و ناشر سعی کردهاند لباسی جدلی و کلامی بر تن کتابی تاریخی و بیطرف بپوشانند و از آن ابزاری برای تبلیغ بسازند. از شواهد و قراین بر میآید که در این کار ناکام ماندهاند و نتیجه معکوس شده است.
مطالب مرتبط:
۱. تحریف آشکار در ترجمه (ملکوت)
۲. ویرانیهای یک ترجمهی ممیزی شده (ملکوت)
۳. «مخاطرات نگاه تاریخی به تشیع» (مهدی خلجی؛ رادیو زمانه)
مطلب مرتبطی یافت نشد.