سخنی با مسعود پزشکیان

ابتدا می‌کنم به نقل عباراتی از بیانیه‌ی ۱۶ میر دلاور جنبش سبز که تبلورش را امروز در روی کار آمدن چهره‌ای متفاوت با قاعده‌ی این سال‌های تلخ و تیره می‌بینیم. بخش مهمی از دستاورد امروز به این خاطر است که مسعود پزشکیان خودش بود. تماماً خودش بود. اهل نمایش و بزک کردن خودش نبود. اگر قرآن و نهج‌البلاغه را در جلوت می‌خواند، همان بود که در خلوت می‌خواند. بوی دروغ و ریا را از هزار فرسخی می‌توان تشخیص داد، اما پزشکیانی که ما دیدیم همانی بود که همه جا بود. اما این عبارات میرحسین چراغ راهی است برای آینده‌ی پیش روی ما:

«برادران ما! اگر از هزینه‌های سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمی‌گیرید شاید صحنه‌ی درگیری را اشتباه گرفته‌اید؛ در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی‌در‌پی در حال سقوط است…

اینها سخنانی است که ما از روی خیرخواهی می‌گوییم و شنیده نمی‌شود. اگر می‌شنیدند راه پیروزی خیلی نزدیک می‌شد؛ آن پیروزی را می‌گویم که عبارت از غلبه‌ی یک حزب نیست، بلکه فراگیر شدن بلوغ یک ملت است؛ آن پیروزی که انسان‌ها را همچون جوانه‌های یک مزرعه یکی‌یکی و گروه‌گروه بزرگ می‌کند و بی‌آن که لازم باشد هویت خود را از دست بدهند سبز می‌کند، تا جایی که خود زندانبان از کارهایی که می‌کند خجالت بکشد.

…این ما نبودیم که سبز را انتخاب کردیم، بلکه سبز بود که ما را برگزید. آیا ممکن است که این رنگ، برادران ما را نیز برگزیند؟ آری ممکن است، زیرا ذی‌جود کسی است که به حیله‌ی حیله‌زننده نگاه نمی‌کند، و راه سبز شدن بر هیچ کس بسته نیست.»

آن‌ها که از این تحول خرسندند، گوارای‌شان باد!

اما آن‌ها که ناراضی‌اند از این تحول و آن‌ها که خشمگین‌اند و آزرده‌خاطر، آن‌ها که ایرانی‌اند و دغدغه‌ی آینده‌ی با کیفیتی برای زندگی مردم ایرانی بدون هیچ تفاوت و تمایز و تبعیضی دارند، آن‌ها هم «برادران و خواهران ما» هستند. روی سخن من با مسعود پزشکیان است: مبادا در روزهای آینده به زبانی با ناراضیان و جان‌به‌لب رسیدگان سخن بگویید که آن‌ها با آن زبان با ما سخن گفتند!

این‌جاست که درس آموختن در محضر علی بن ابی‌طالب باید خودش را نشان بدهد. از آن جوانمرد ازلی نقل می‌کنم – از آن خداوند فتوت – که: انهم صنفان اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق. و به زبان امروزی‌تری ترجمه‌اش می‌کنم: این مردم دو صنف‌اند یا کسانی‌اند که پشت تو ایستاده‌اند یا مخالفان‌ تو هستند از طیف‌های مختلف – چه پیروان جلیلی باشند چه براندازان و چه حتی هتاکان (آن ۶۰ درصدی که در دور اول رأی ندادند نیز ایرانی‌اند و صاحب حقوق شهروندی). مخالفان ما نیز انسان‌اند. ایرانی‌اند. انسان ایرانی سزاوار و مستحق عزت و حرمت است. انسان ایرانی این حق را دارد که خوار و حقیر بازجویان امنیتی و «طلبکاران» داخلی و خارجی نباشد؛ و گوشت‌اش از زیر دندان نقاب‌داران تیرانداز و بازجویان درنده بیرون بیاید.

آقای پزشکیان! غرور مجروح مردم ما را به اهتزاز در آورید! مردم ما بر خلاف آن‌ها که پیوسته لفظ «مردم»‌ را گروگان می‌گیرند تا تنها از هم‌فکران خود یاد کنند، عموم مردم ما هستند به شمول کسانی که مثل من و شما فکر نمی‌کنند و به ویژه آن‌ها که مانند ما فکر نمی‌کنند. شما امروز رییس جمهور ایران هستید. رییس جمهور اقلیتی در قدرت نیستید. رییس «جمهور»ید. سخن مولا علی را به مالک از یاد نبرید. میراث مهجور علی بن ابی‌طالب را که در این سال‌ها در ایران بر سر نیزه‌ی ارباب قدرت دست به دست می‌شد، زنده کنید. این زنهار را جدی بگیرید که اولین گام سقوط شما این خواهد بود که با آن‌ها که مانند شما فکر نمی‌کنند، درشتی بورزید!

همچنان رییس جمهوری بمانید که در مناظره‌ها بودید. منش سقراط‌وار و فروتنی معرفتی‌تان را حفظ کنید. ما نیز در کنار شما برای ایران و برای تمام ایرانیان از هر جنسیتی، از هر کیش و آیینی، از هر پیشینه‌ی فکری، با تمام تکثرشان، ایستادگی خواهیم کرد. زندگی را و انسان را پاس بدارید.

استناد می‌کنم به سخن درخشان و کلمه‌ی طیبه‌ی موسی صدر که گفت: اجتمعنا من أجل الإنسان الذی کانت من أجله الأدیان. انسان را بر صدر بنشانید. مزورانی را که پشت نام دین در پی سوار شدن بر گرده‌ی مردم به نام خدا، دین و شریعت هستند، سر جای خودشان بنشانید. سخنی را که خودتان در مناظرات نقل کردید به شما یادآوری می‌کنم: الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. نترسید از نهیب زورمندان و غوغای مستبدان داخلی و خارجی!

من به عهدی که بدی مقبول

و توانایی دانایی است

با تو از خوبی می‌گویم

از تو دانایی می‌جویم!

خوب من! دانایی را بنشان بر تخت،

و توانایی را حلقه به گوشش کن!

بایگانی