ظلم اهل معرفت!

هر چه گرمی در عالم هست، از اثر صحبت است. هر چه قبض و فروبستگی است از تنها ماندن با خویش است. بعد عظيمی است ميان باخودی و بیخودی. بستهی ابر غصه بودن، حاصل با خود بودن است. با خود که باشی ذلیل و خوار ضعيفترينها هستی. بیخود اگر باشی، همراه ذوالفقاری. بلکه خود اسفنديار وقتی.
سخن کوتاه کنم. اثر صحبت است که آدمی را به بالا میکشاند. هيچ وقت نبوده است که غباری بر دل داشته باشم يا قبضی و اندوهی فرا رسيده باشد که صحبت صاحبدلی و همکلامی با راهرفتهی صاحبذوقی اين غبار را نزدوده باشد. از ديروز همينطور بیهدف نامههای عينالقضات را ورق میزدم و ميان هر چند صفحهای نگاهام جايی متوقف میشد. جايی نيست از نامههای او که گلوی آدمی را نچسبد و مو بر انداماش راست نکند. خواستم اين بند از نامههای او را با شما هم شريک شوم. به سرم زده بود شرح بنويسم مثلاً. ولی مگر نياز به شرح دارد اين کلمات؟ از اين روشنتر میتوان سخن گفت؟ تازه نياز به شرح هم داشته باشد، من اين ميانه که هستم که شارح او باشم؟
«بسيار کسان از مریدان بودهاند که هرگز نام پيران نبردندی تا دهن به گلاب نشستندی، و جماعتی بودهاند که هرگز نام پير خود نبردهاند:
قومی همه عمر خويش در روزه کنند
قومی دگر از کلاه خود موزه کنند
قومی خدای تعالی را نام برند و ندانند که خود آن چه بود. و قومی پير خود را نام نبرند که از خدای تعالی چيزی دانسته چه خبر دارند که پير را اين همه تعظيم از آن است که دلاش محل معرفت خدای بود.
شتان ما بیني و بين حمامتي
تُبدي الصبابة و الحنين و اکتم
و لقد بکيت فلو رأيت مدامعي
لعلمت اي الباکيين متيم
ابعد الناس عن الله اکثرهم ذکراً لله. لعمری در بدايت همه نام او برند که «اذکروا الله ذکراً کثيراً» اذکروا الله حتی يقال لکم انکم مراؤون. اما در نهايت اين همه برخيزد. جوانمردا! «و اذکر اسم ربک» ديگر است؛ و «اذکر ربک في نفسک تضرعاً و خيفة» ديگر. يا موسی قل الظلمة من بني اسرائیل لا تذکروني فان من ذکرنی منهم ذکرته باللعنة».
جوانمردا! پنداری که اهل معرفت خود را ظالم ندانند؟ چندين هزار هزار مقام است که در آنجا نام معشوق بردن حرام است، و چندين هزار هزار مقام است که جز نام معشوق بر زبان نرود. از سوداهای عاشقان هم عاشقا با خبرند و ليس المحبة من تعليم الخلق انما هی من تعليم الحبيب الخالق معروف کرخی گويد. رزقنا الله و اياک ايها الاخ طاعته ما ابقانا و احسن منقلبنا انه ولي ذلک»
(نامهها، ج ۱، صص ۱۰۵-۱۰۶)
[تذکره] | کلیدواژهها: , ذکر, عينالقضات همدانی, پير