وضعیت خاور میانه وضعیتی پیچیده و پر-ازدحام است که مدعی هم فراوان دارد. اما این پیچیدگی و ازدحام دلیلی نیست بر اینکه قطبنمای اخلاقی انسان از کار بیفتد. همهی انسانها لازم نیست – و در توانشان هم نیست – کنشگر و فعال سیاسی یا اجتماعی باشند. هر انسانی هم مکلف نیست از بام تا شام بنشیند به این مباد آن باد گفتن، بیانیه امضا کردن، محکوم کردن این و آن یا راهپیمایی رفتن. این کارها بیش از اینکه ناظر به عمل باشد حرف هستند و نمایش تا اقدام عملی. اما راه عملی کاهش رنج انسانها چیست؟ یا به فکر روشهای زودبازده و کوتاهمدتایم یا به روشهای درازمدتتر و پایدارتر فکر میکنیم. ترجیح من نگاه کردن به افق درازمدتتر زندگی انسانهاست چه در خاورمیانه چه در هر جای دیگری در دنیا. اما عجالتاً باید چند نکته را دست کم از حیث روششناختی روشن کرد و تذکر داد. این نکات خیلی به ظاهر ساده هستند ولی در توفان رسانههایی که تخدیرگر عواطف آدمیاناند به سادگی جای واقعیت را میگیرند و تصویر واژگونه از جهان به ما میدهند. این ملاحظات محصول دست کم بیست سال مشاهدهی این وضعیت از داخل و خارج ایران است.
۱. جمهوری اسلامی نظامی است که امروز از بسیاری جهات ناکارآمد است و در پایینترین نقطهی مشروعیت تاریخیاش قرار دارد. صدمهای که در دو دههی گذشته به اعتماد عمومی مردم به حکومت وارد شده است نتیجهی مستقیم نوع زمامداری آقای خامنهای بوده است. و حتی گزاف نخواهد بود اگر بگوییم شکلگیری رسانههای مخرب و مروج پریشانی فکری و ویرانی نظری از قبیل ایران اینترنشنال و من و تو، باز هم مسئولیت خود ایشان است چون روزنههای رسانههای باز، سالم و مستقل را شخص ایشان در جمهوری اسلامی مسدود کرده است. این البته هیچ از بار سنگین مسئولیت رسانهگردانانی نمیکاهد که در میانهی بحران به جای اندیشیدن به انسان، تمام هم و غمشان از میدان به در کردن رقیبی است که خودشان حالا تفاوت معناداری با او ندارند به ویژه که آنها هم حالا متوسل به همان شیوههایی میشوند که جمهوری اسلامی دهههاست بدنامی توسل به آنها را در کارنامه دارد.
۲. دفاع از مردم فلسطین و ایستادگی در برابر درندگی و دریدگی حکومت اسراییل سابقه دارد و با جمهوری اسلامی آغاز نشده است که قرار باشد دفاع از فلسطین و انسان فلسطینی را نعل بالنعل مترادف با همسویی با یا دفاع از جمهوری اسلامی ببینیم. جمهوری اسلامی در این چهار پنج دهه مصداق بدترین نوع دفاع از مردم فلسطین بوده است و به جای نزدیکتر کردن راه مردم فلسطین به تعیین سرنوشت خودشان با بندبازی و نمایش دفاع از مظلوم و ایستادگی در برابر سلطه – درست در همان وقتی که مردم خود ایران را سرکوب میکند – راه مردم فلسطین را دورتر کرده است و فضای آزادگی، انسانیت و حریت را مشوش کرده است.
۳. اسراییل بی هیچ تعارفی درندهترین و سیاهترین حکومت تاریخ مدرن بشر است. عمرش از عمر جمهوری اسلامی بیشتر است. میزان جنایتاش هم. جنایات جمهوری اسلامی در مقایسه با جنایات اسراییل سوزنی در انبار کاه را میماند. و البته این هیچ از وزن و شناعت خطاهای جمهوری اسلامی نمیکاهد.
۴. حملهی ۷ اکتبر حماس به اسراییل کار جمهوری اسلامی نبود. اینکه حماس تحت حمایت جمهوری اسلامی است نتیجه نمیدهد این حمله کار جمهوری اسلامی بوده است. اینکه فرزند کسانی جنایتی مرتکب شود هیچ مسئولیت حقوقی و قانونی برای پدر و مادرش نمیآورد. اسراییل دهههای متمادی پیش از ۷ اکتبر وجود داشته و امروز هم همان مسیر را ادامه میدهد. تاریخ هم از ۷ اکتبر آغاز نمیشود. قتل و کشتار غیرنظامیان از سوی هر کسی رخ بدهد چه حماس، چه جمهوری اسلامی چه اسراییل محکوم است و همه را به یک اندازه و با قاطعیت باید محکوم کرد اما بیقید و شرط و بیملاحظه. این بیقید و شرط بودن بسیار کلیدی است. نمیشود اقدام حماس را محکوم کرد با هزار اگر و اما و با محکوم کردن حماس راه داوری حقوقی و اخلاقی را بر اسراییل مسدود کنیم.
۵. رسیدگی به هیچ جنایت و خطایی در عالم موکول به توقف جنایت و خطای دیگری در جای دیگری نیست. این تصور که تا جمهوری اسلامی بر جاست ما نه وظیفه داریم نه حق داریم به مردم فلسطین یا آفریقا یا عراق و افغانستان و سوریه فکر کنیم، مضمونی فکری دارد که به صراحت بیان نمیشود. مضموناش این است: تا وقتی جمهوری اسلامی وجود دارد، اخلاق یکسره معلق است. تا جمهوری اسلامی سقوط نکرده هر کاری را در هر جای دنیا میشود انجام داد منوط به اینکه ما را به سقوط جمهوری اسلامی نزدیکتر کند. این خلاصهی آن اندیشهی تباه و پلشتی است که این روزها مثل خوره به جان اپوزیسیون جمهوری اسلامی افتاده است. اولین اشکالاش این است که با همین منطق دیگر کسی به فکر شما که مخالف جمهوری اسلامی هستید نخواهد بود (برای آدمهای مختلف مصداق شر مطلق به سادگی تفاوت بنیادین دارد).
۶. میگویند «اسراییل حق دفاع از خودش را دارد». این تعبیر از عظیمترین مغالطاتی است که تبدیل به خط ثابت تبلیغات رسانهای این روزها شده است. اسراییل حق دفاع از خودش را دارد؟ چه کسی حق دفاع از خودش را ندارد؟ همه این حق را دارند. به همان اندازه که اسراییل – به فرض اینکه کارنامهی شصت هفتادسالهاش تازه پاک و بینقص باشد – حق دفاع از خودش را دارد یکایک کشورهای مخالف اسراییل بنا به منشور سازمان ملل حق دفاع از خود را دارند. مراد از آن تعبیر البته روی زمین این است: «اسراییل حق دارد برای حفظ خودش دست به هر اقدام یکجانبه و نامتناسبی بزند و هیچ کس هم حق ندارد جلویاش را بگیرد». ترجمهی روان و سرراست آن عبارت این است. خوب ایران این حق را ندارد؟ معلوم است دارد. لبنان ندارد؟ حماس و حزبالله ندارند؟ همه برای خودشان چنین حقی قایلاند. اسراییل مصداق تمامعیار برقراری قانون جنگل است. این قانون تا زمانی که نیروی مقابلاش از خودش زورمندتر نباشد جاری میشود ولی به محض بروز اولین مقاومت جدی از هم خواهد پاشید. گزارهی مزبور، گزارهای حشو و زاید است و اصلاً نیازی به گفتن ندارد (که ما حق دفاع از خودمان را داریم). اینها حسن تعبیری است برای «ما حق حملهی یکجانبه و بیحساب و قاعده به هر کسی و هر جایی داریم که با ما مخالف باشد».
۷. با استفادهی واژگونه از کلمات واقعیتها دگرگون نمیشوند. با دشنام گفتن به شب، ظلمت از بین نمیرود. حقیقت روشن است و نیاز به لفاظی ندارد. دروغ و ظلم و جنایت برای هر آدمی که سلامت روان داشته باشد منفور است. مراقب باشیم دشمنی با جمهوری اسلامی هر چقدر هم به حق و به جا باشد، باعث نشود به حقایق و کلمات دستبرد و شبیخون بزنیم تا جمهوری اسلامی در نظر ما و دیگران از آنچه هست قبیحتر به نظر بیاید. مبالغه و اغراق هم در دروغگویی پلشت است هم در سخن راست و حق.
۸. در بحبوحهی نزاع اسراییل و جمهوری اسلامی، این تصور که بروز جنگ میان اسراییل و جمهوری اسلامی ما را به سرنگونی جمهوری اسلامی و رسیدن به آزادی و دموکراسی نزدیکتر میکند تصوری است از اساس کاذب و وهمآلود. به هزار و یک دلیل. اقل دلایلاش این است که اسراییل در تاریخاش کارنامهی ارمغان دادن آزادی به هیچ ملتی را ندارد. سرنگون کردن جمهوری اسلامی هم با مداخلهی اسراییل به فرض که ممکن باشد مطلوب نیست چون آنقدر عواقب ناخواسته و ویرانگری دارد که با رفتن جمهوری اسلامی اژدهایی به مراتب مهیبتر از آن متولد میشود. افغانستان، عراق و سوریه آینهتمامنمای این واقعیتاند که هنوز این کشورها و کل منطقه و جهان از زیر سایهی مهیباش بیرون نیامدهاند. با خودتان روراست باشید و مسئولیت ویرانی و ویرانگری نسلهای آیندهی جهان را شوخیشوخی به گردن نگیرید و خودتان را همدست جنایتکاران و شریک راه افتادن سیل خون بیگناهان عالم نکنید.
۹. آزادی همیشه شادی نمیآورد. آزادی پرندهای است گریزپا که قرنهاست از چنگ بشر گریخته است و همیشه سایهای از او نصیب انسان شده است (آن هم در بهترین حالت). گرفتیم از جمهوری اسلامی «آزاد» شدیم، راه رسیدن ما تا شادی چقدر خواهد بود؟ عراق و افغانستان بعد از حملهی نیروهای ائتلاف «آزاد» شدند. ولی مردم این کشور آیا شاد هم شدند؟ و چقدر شاد ماندند؟
نوشتههای مرتبط:
- تا غول بیابان نفریبد به سرابت چشماندازهای پیش روی ایران را باید به دقت و البته...
- ستون پنجمِ پسامدرن ایرانیانی که از حملهی نظامی علیه کشور خودشان حمایت میکنند،...
- پایگاه «دشمن» کجاست؟ یکی از مخربترین سیاستهای دورهی زمامداری آقای خامنهای – تحت...
- دگرگونی یا گذار فیروزهای؟ صفبندیهای سیاسی یکسره به هم ریختهاند. جامعه ایرانی پوست انداخته...
- چرا غزه میتواند مسألهی ما هم باشد؟ یا چرا هست؟ سیاست بینالمللی در بحران است. این بحران تازه نیست. در...