چرا غزه می‌تواند مسأله‌ی ما هم باشد؟ یا چرا هست؟

سیاست بین‌المللی در بحران است. این بحران تازه نیست. در ایجاد این بحران گروه‌های مختلفی دست داشته‌اند (و بله، یکی از این‌ها همین رییس دولت نهم بوده و هست). اما تنها بحران‌آفرینان بدنامانی نیستند که حقیقت را همیشه به نفع خود مصادره می‌کنند. این تنها احمدی‌نژاد، افراطیون سیاسی و دینی و قدرت‌های بی‌مسؤولیت جامعه‌ی جهانی نیستند که در دامن زدن به این بحران سهم دارند. این‌ها منفرداً یا به طور جمعی مؤید و تقویت‌کننده‌ی این بحرانِ تو در تو هستند.

اتفاقی که برای کشتی‌های امدادی عازم غزه رخ داد، یکی از جاهایی است که می‌توان برای نشان دادن بحرانِ رهبری مسؤولانه در جهان بر آن انگشت نهاد. از یاد نبریم که اگر احمدی‌نژاد با آن زبان تکراری و ادبیات عوام‌فریبانه از اسراییل انتقاد می‌کند، دلیلی نمی‌شود خودش هم اهل اخلاق باشد. در سطح و زبان، همه‌ی کسانی که زبان به انتقاد از توحش اسراییل می‌گشایند، هم‌سو هستند. مشکل جایی درست می‌شود که به عمق و معنای این نقد توجه می‌کنیم.

اما چرا غزه می‌تواند مسأله‌ی ما باشد؟ به یک دلیل خیلی ساده: اتفاقی که برای مردم غزه می‌افتد (یک لحظه حساب «دولت»ها و «قدرت»های سیاسی را از «مردم» جدا کنیم)، همان اتفاقی است که برای بسیاری از ما به طور روزمره رخ می‌دهد؛ همگی قربانی سیاست خشونت و سیاست‌شده‌ی بیدادِ عریان هستیم. برای همگی ما، ابتدایی‌ترین حقوق انسانی زیر پا گذاشته می‌شود. کاری که اسراییل می‌کند، به هیچ وجه غریب نیست. اسراییل عادت دارد به بی‌اعتنایی کردن به جهان (نمونه‌ی مشابه دیگری هم داریم که نه تنها به جهان، بلکه به قانون، به اخلاق، به خرد و به انسانیت هم بی‌اعتناست). این تحقیر اخلاق و بی‌اعتنایی کردن به قانون و مدنیت است که هول‌ناک است. غزه، از آن جهت مسأله‌ی ماست که در آن اخلاق، انسانیت و مدنیت زیر پا گذاشته می‌شود. مهم نیست که درجه و شدت و ضعف این بی‌اعتنایی به حرمت و کرامتِ انسان و آداب زندگی مدنی چقدر است یا از سوی چه کسی رخ می‌دهد. شکستن حرمتِ آدمی و خیره‌سرانه حداقل‌های رابطه‌ی مدنی با بشر را زیر پا گذاشتن، از سوی هر که سر بزند،‌ هول‌ناک است. چه اسراییل این کار را بکند، چه حماس. چه احمدی‌نژاد وقیحانه آداب مدنی و اخلاقی را زیر پا بگذارد، چه سیاست‌مداران آمریکایی و انگلیسی. معیار حقیقت، بیرون از این افراد است.

با این اوصاف،‌ جنبش سبز بدون این‌که بخواهد ملعبه‌ی سیاست‌های حکومتی شود که بر مبنای محاسبات، سود و زیان‌ها و تبلیغات داخلی و خارجی‌شان تعریف می‌شوند، می‌تواند و شاید باید با قاطعیت در برابر شکستنِ حرمتِ آدمی، زیرپانهادن قواعد مدنی و قوانین به رسمیت‌شناخته شده و محترم بین‌المللی موضع بگیرد. غزه،‌ از آن‌جایی که غزه است مسأله‌ی ما نیست. غزه تنها به این دلیل مسأله ماست که انسانیت را در آن‌جا می‌کشند؛ من و تو را در آن‌جا می‌کشند. غزه به این دلیل مسأله‌ی ما نیست که یک ایدئولوژی سیاسی در آن تحت فشار است؛ غزه مسأله‌ی ماست چون آدمی مسأله‌ی ماست. غزه مسأله‌ی ماست چون سرنوشت کرامتِ انسان را به سرنوشت سیاست‌ها و تبلیغات جمهوری اسلامی، آمریکا یا اسراییل گره نمی‌زنیم. آدمی، هم‌چنان با یا بدون این «دولت‌»ها معنا دارد. آزادگی انسان، فوق مرزهای دولت‌ها و سیاست‌های آن‌هاست.

پ. ن. هر وقت به ستیزه‌های جنجالی احمدی‌نژاد با اسراییل فکر می‌کنم ناخودآگاه به یاد این بیت مولوی می‌افتم:
خرفروشانه یکی با دگری در جنگ‌اند
لیک چون وانگری متفق یک کارند!

پ. ن. ۲. کل ماجرای حمله‌ی نظامی اسراییل به این کشتی‌ها در آب‌های آزاد هم مشکوک است. گویی اسراییل تعمداً می‌خواهد در منطقه جنگ درست کند. این ماجرا سه بازیگر مهم دارد: اسراییل، ترکیه و ایران (غزه قربانی حاشیه‌ای این دعواست). من فکر می‌کنم استقبال از درگیری یا تحریک به خشونت و جنگ به سود افراطیون تمام می‌شود.

بایگانی