آزادی با زنجیر، آزادی بیشادی و آزادی ویرانی
وضعیت خاور میانه وضعیتی پیچیده و پر-ازدحام است که مدعی هم فراوان دارد. اما این پیچیدگی و ازدحام دلیلی نیست بر اینکه قطبنمای اخلاقی انسان
وضعیت خاور میانه وضعیتی پیچیده و پر-ازدحام است که مدعی هم فراوان دارد. اما این پیچیدگی و ازدحام دلیلی نیست بر اینکه قطبنمای اخلاقی انسان
چشماندازهای پیش روی ایران را باید به دقت و البته با مسئولیت سنجید و تصمیم گرفت. اولین شرط سنجش درست این است که از عواطف
ایرانیانی که از حملهی نظامی علیه کشور خودشان حمایت میکنند، بیشرم و ریاکارند. حمید دباشی نیویورک – گویا اصطلاح «ستون پنجم» در سال ۱۹۳۶ توسط
تصور آدمها از جایگاه خودشان و وزن واقعیشان سهم مهمی ایفا میکند در اینکه چطور حرف بزنند. اینکه کسی بفهمد چه کسانی به سخناش گوش
یکی از مخربترین سیاستهای دورهی زمامداری آقای خامنهای – تحت نفوذ تندروهایی که عینیتشان بعداً کسانی مثل احمدینژاد، رییسی و جلیلی شدند (و امثال سعید
نقطهی کانونی مسألهی فلسطین و غزه چیزی نیست جز اشغال، محرومیت هولناک و ضد انسانی ملتی از ابتداییترین حقوق بشری، استمرار تجاوز، قتل، تبعیض و
مسألهی اسراییل و جمهوری اسلامی در تخیل عمومی ایرانیان پیوندی تنگاتنگ با هم دارند. متأسفانه در فضایی که جمهوری اسلامی اتوریتهی اخلاقی و سیاسیاش را
به مناسبت نخستین سالروز درگذشت ادوارد سعید، حمید دباشی در سپتامبر سال ۲۰۰۴، مقالهای به یاد او نوشت که در آن گزارش سفرش به فلسطین
سیاست بینالمللی در بحران است. این بحران تازه نیست. در ایجاد این بحران گروههای مختلفی دست داشتهاند (و بله، یکی از اینها همین رییس دولت
چند نکته را فهرستوار مینویسم و تلاش میکنم بحث غزه و اسراییل را تمام کنم. بحث اخلاق اما برای من بسیار زنده است و این
دیدهام که پارهای از دوستان، حرکت اعتراضی در تحریم کالاهای بعضی از فروشگاهها را حرکتی نمادین نامیدهاند. به نظر بنده این نامگذاری، صراحتاً دور زدنِ
تا به حال در چند مورد متفاوت دربارهی معضلاتِ اخلاقی – بهتر است بگویم تعارضهای اخلاقی – ما در روزگار معاصر نوشتهام و بعضی چنین
این تکلمه را باید زیر مطلب قبلی مینوشتم اما تعمداً جدا منتشرش میکنم. در یادداشت قبلی، خواسته بودم به سویههای اخلاقی ماجرا بپردازم و مسأله
«از استارباکس نباید خرید کرد، چون صاحباش یهودی صهیونیست است و پولاش به جیب اسراییل میرود.» شاید این جمله یا جملات مشابهاش را، شاید حتی
گمان نکنم هیچ انسان منصفی که اندک ذرهای دردِ اخلاق و انسانیت داشته باشد بتواند نسبت به فاجعهای که در غزه اتفاق میافتد – و
این وسوسههای ذهنی آدم را راحت نمیگذارد. مدت درازی نگذشته است از بحثی که دربارهی استشهاد پیش آمده بود. به گمانام قصور است و بیانصافی