هزارتوی جهانی شدن، اسراییل و معضلات اخلاقی

«از استارباکس نباید خرید کرد، چون صاحب‌اش یهودی صهیونیست است و پول‌اش به جیب اسراییل می‌رود.» شاید این جمله یا جملات مشابه‌اش را، شاید حتی با تغییر نام فروشگاه، بسیار شنیده باشید به ویژه اگر مسلمان باشید و ساکن یکی از کشورهای غربی. اخیراً هم در ایران به ویژه در بحران اخیر غزه، شعارهایی داده می‌شود با این مضمون که کسانی که محصولات نستله، نسکافه، کیت‌کت و غیره (غیره‌ی مربوط و مشابه) را مصرف می‌کنند، در هولوکاست مردم غزه سهیم هستند.

پیش از این‌که نظرم را صریح بنویسم باید چند نکته را روشن کرد تا اصل مطلب به گروگان نرود. نخست این‌که دولت اسراییل، دولتی است که در ضایع کردن حقوق بشر و زیر پا نهادن اصول اخلاقی و قوانین بین‌المللی شهره است. جنایتی هم که در فلسطین مرتکب می‌شود، جنایت امروز نیست. چندین دهه‌ی متمادی است که اسراییل به این شیوه ادامه می‌دهد. افکار عمومی اندیشمندانِ دردمندِ جهان هم عمدتاً با خون‌ریزی اسراییل به قوت مخالف است. و این‌ها نظر من نیز هست. این را به صراحت نوشتم تا ساده‌دلان یا فرصت‌طلبان، نقد صریحِ من را از مبانی ادعایی که به نظرم نادقیق و عاطفی است، به چیز دیگری تقلیل نداده و تحریف نکنند.

برگردیم به ادعای بالا. می‌توان به فهرست فوق اسامی فراوانی را افزود: کی‌اف‌سی، مک‌دونالد، پپسی، کوکا کولا، مارکس و اسپنسر، فانتا، تیمبرلند، نوکیا، اینتل (کسی اگر نام دیگری می‌شناسد که برچسب بالا را خورده است بیفزاید؛ این را هم خودم بیفزایم که شرکتی مثل «هالیبرتون» وضع‌اش تفاوت زیادی دارد با این‌ها). در استدلال بالا خدشه‌های فراوانی هست (صرف‌نظر از عملی بودن یا نبودن آن‌ها). نخست این‌که باید به صراحت و روشنی نشان داد که بخشی یا تمام درآمد حاصل از این شرکت‌ها و فروشگاه‌ها به جیب «دولت اسراییل» و سیاست‌های غاصبانه و ضدبشری آن واریز می‌شود. چنین کاری اگر محال نباشد بسیار دشوار خواهد بود. تازه فرض را باید بر این گذاشت که دقیقاً این ادعا درست است: یعنی تمام یا بخشی از درآمد این فروشگاه‌ها به جیب «دولت اسراییل» و «برنامه‌های غاصبانه و ضدبشری‌اش» ریخته می‌شود. بنای این ادعا و این ظاهراً حکم و تکلیف این است: نباید در ظلم معاونت کرد. این که نباید در ظلم معاونت کرد، اصلی است اخلاقی که من به جد با آن موافق هستم. اما چطور می‌شود در ظلم معاونت نکرد و اساساً این دایره‌ی پرهیز از معاونت در ظلم را چقدر می‌توان بزرگ یا کوچک کرد؟

نمی‌شود بگوییم ما در اروپا به این اصل وفادار و ملتزم باقی می‌‌مانیم و در ایران دیگر لازم نیست نگران آن باشیم. نمی‌شود گفت تا سی ساله‌گی به آن پای‌بند هستیم و بعد دیگر تکلیف ساقط می‌شود. اصل اخلاقی، اصل اخلاقی باقی می‌ماند در همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها، مگر این‌که بدانیم دایره‌ی نفوذ و تأثیر این اصل اخلاقی تا کجاست؟ جمله‌ی بالا را البته بدون حواشی و زوایدش هم می‌توان فهمید. جمله‌ی بالا، یک بیانیه‌ی سیاسی است. مضمون این بیانیه‌ی سیاسی هم این است که: رفتار دولت اسراییل نامشروع و غیر اخلاقی است و من به هر نحوی که بتوانم اعتراض‌ام را بیان می‌کنم. اما گاهی اوقات ما در بیان یک اعتراض، به سادگی ممکن است اصول ابتدایی منطق را هم زیر پا بگذاریم.

امشب داشتم برای دوستی توضیح می‌دادم که بسیاری از فروشگاه‌هایی که از آن‌ها نام برده می‌شود، فروشگاه‌هایی زنجیره‌ای هستند که از منطق جهانی‌سازی (گلوبالیزاسیون، یا به تعبیر داریوش آشوری، «کره‌گیر شدن») پیروی می‌کنند. و این نوع فروشگاه‌ها هم در دل نظام‌های سرمایه‌داری رشد کرده‌اند و با منطق اقتصاد آزاد بالیده‌اند. یعنی قضیه، در حقیقت قضیه‌ی اسراییل نیست. قضیه، مشروعیت اقتصاد بازار آزاد و سرمایه‌داری است. نزاع یک نزاع ایدئولوژیک و دگماتیک پیچیده‌تر و کهن‌تر است که امروز به سادگی شکل خرید نکردن از استارباکس را به خود گرفته است. ظرایف دیگری هم هست که سستی آن ادعای بالا را می‌تواند نشان دهد. بسیاری از این فروشگاه‌های زنجیره‌ای کارشان اعطای مجوز و نمایندگی است (franchise)؛‌ یعنی یک فرد می‌تواند این نمایندگی را مثلاً از مک‌دونالد بخرد و شروع کند به کسب و کار. این کسب‌وکار می‌تواند در انگلیس باشد، یا فرانسه‌،‌ یا آلمان. خریدار امتیاز هم می‌تواند ایرانی باشد یا غیر ایرانی؛ مسلمان باشد یا مسیحی یا یهودی یا لاییک. اصل ماجرا پول است و اقتصاد. «باقی بهانه است و دغل». یک نمونه‌ی دیگر از این فروشگاه‌ها، فروشگاه اغذیه‌ی «ساب‌وی» است (و بله، ساب‌وی حلال هم داریم؛ مثل «ناندوز»ِ حلال و غیره). فرض کنید در لندن، هزار فروشگاه مک‌دونالد (یا برگر کینگ یا کی‌اف‌سی) وجود داشته باشند. صاحبان این فروشگاه‌ها افراد مختلفی هستند (از جمله مسلمانان بسیار زیادی که من شخصاً بعضی از آن‌ها را می‌شناسم). اولین رخنه‌ی ادعای بالا همین است که به جمعی مسلمان به سادگی، در غوغای رسانه‌ها و در آشوب حملات اسراییل و جو عاطفی و احساسی به حقی که علیه اسراییل به پا شده است، افترا زده می‌شود. یعنی تحت لوا و پوشش یک عمل ظاهراً اخلاقی، اولاً مرتکب مغالطه‌های منطقی متعدد می‌شویم، و احیاناً بدون اندیشیدن به جوانب سخن، مرتکب خطاهای اخلاقی دیگری هم می‌شویم که بر ما پوشیده هستند.

دقت کنید که اصل اخلاقی به جای خود بر قرار است. معاونت در ظلم بد است. اگر هزاران نفر در ظلم معاونت کنند، هیچ توجیه اخلاقی برای معاونت نفر هزار و یکم نمی‌شود. اما در موارد خاص، باید کسی بتواند به دقت و روشنی نشان بدهد که فلان فروشگاه، درآمدش به روشنی و دقت به جیب ارتش اسراییل می‌رود. بعید است که ناظران هوشمند از دقت به این نکته غفلت کنند که هیچ ارتشی در جهان، اگر از یک فروشگاه یا بنگاه اقتصادی در هر جای دیگر دنیا کمک بگیرد، هرگز اسناد و مدارک‌اش را رو نمی‌کند تا دچار مشکلات حقوقی بعدی شود. این امر به ویژه برای کشوری مثل اسراییل که بحران‌های خاص خود را دارد، مهم‌تر است. منطق بقا و قوانین جهانی حکم می‌کند که حتی در صورت صحت این ادعا، طرفین ماجرا همیشه خود را در مقام انکار بنیادین عمل قرار دهند و خود را در مظان اتهام قرار ندهند. خلاصه‌ی سخن من این است که جز با تفسیرهای موسع و برداشت‌های کلی و تعمیم‌ دادن‌های نادقیق و احساسی و عاطفی، نمی‌توان چنان احکامی را به این غلظت و شدت صادر کرد.

لذا، اصل آن سخن بیانیه‌ای است سیاسی. مسأله این است که من و شما،‌ آیا مخالف استمرار ظلم و ستم اسراییل هستیم یا نه؟ و آیا راهی عملی و شدنی برای اتمام آن‌ همه جنایت سراغ داریم یا نه؟ این شیوه‌ها و بیانیه‌ها تنها کمکی که می‌کند به فرسایش روحی، عاطفی، معیشتی و بعضاً اخلاقی ماست و تا به حال نتوانسته است هیچ ضربه‌ای به اسراییل بزند چه بسا به همین دلیل روشن که هیچ سرنخ قطعی و قابل اثباتی که نشان بدهد آن فروشگاه‌ها در خدمت دولت و ارتش اسراییل هستند وجود نداشته است. دولت اسراییل سیاست‌های وحشیانه و ضدبشری فراوانی دارد و با وقاحت تمام هم آن‌ها را پی می‌گیرد. منابع مالی و اقتصادی دولت اسراییل هم در گرو، رستوران‌های مک‌دونالد یا کی‌اف‌سی نیست. ملت‌های مسلمان به قدر کافی در جهان تحریم می‌بینند. تحریم‌های خودساخته و خودخواسته، آن هم تحریم‌هایی که مبنای عقلی و شواهد و مستندات محکمی ندارند، نه تنها به حل مسأله کمک نمی‌کند که کار را هم بر ما دشوارتر می‌کند. بیانیه‌های سیاسی نه تکلیف معیشتی می‌شوند و نه لزوماً منطقی یا اخلاقی هستند. بیانیه‌های سیاسی تابع منطق قدرت هستند (دقت بفرمایید که همیشه هر چه قدرت بگوید نادرست یا غیر اخلاقی هم نیست، ولو آن قدرت، دولت جمهوری اسلامی یا دولت اسراییل باشد).

می‌شود البته در آن‌چه من نوشتم خدشه کرد یا استدلال‌ها را به چالش گرفت. اما نادیده گرفتن مناسبت اقتصادی و سیاسی کشورهای جهان و ناگهان دنیا را تنها در دو جبهه‌ی حق و باطل خلاصه کردن، تنها ما را به نتایج نادقیق و بعضاً نادرست می‌رساند، هر چند ظاهراً نیت‌مان خیلی هم اخلاقی و انسانی باشد. دولت اسراییل غاصب و جنایت‌کار است. در ظلم و ستم هم نباید معاونت کرد. اما راه‌اش این تحریم‌های عاطفی  و خودزنی‌های احساسی نیست. درست است که اسراییل ظالم و غاصب است. درست است که اسراییل حقوق بشر را زیر پا می‌گذارد و بسیاری از غیر مسلمان‌ها و کشورهای غربی هم بدان معترف و معترض هستند. اما این‌ها دلیل نمی‌شود که تا به گوش‌مان خورد که فرد «الف» یا شرکت «ب» با اسراییل منافع مشترک دارد یا به آن کمک می‌کند، به سادگی و بدون تحقیق و تفحص تنها به اقتضای مخالفت‌مان با اسراییل، عقل را عجالتاً بفرستیم مرخصی تا لگدی هم به اسراییل وحشی و غاصب زده باشیم.

نکات حاشیه‌ای بسیاری می‌توان بر این‌ها افزود که اگر گفت‌وگویی پا بگیرد، در فرصت مقتضی خواهم نوشت. برای من توجه به سویه‌های اخلاقی ماجرا بسیار مهم است. و مهم‌تر از آن فرو نیفتادن به دام شعارزدگی و اخلاقیات مصرفی و پلاکاردی است.
مرتبط: «گاهی مصلحت ایجاب می‌کند که در «هولوکاست غزه» شرکت کنیم.» از کمانگیر.

پ. ن. دیدم که حسین قاضیان هم در وبلاگ‌اش به این مطلب کمانگیر لینک داده است و بالای‌اش جمله‌ای نوشته کوتاه، صریح، روشنگر و دردناک: «با بیسکویت نخوردن، چه‌گوارا نمی‌شویم».

پ. ن. ۲. این بیانیه‌ی استارباکس را در سایت رسمی خودشان ببینید. گویا تمام این موارد اتهامی را رسماً تکذیب کرده است. و العلم عند الله.

بایگانی