دگرگونی یا گذار فیروزه‌ای؟

صف‌بندی‌های سیاسی یکسره به هم ریخته‌اند. جامعه‌ ایرانی پوست انداخته است. جامعه‌ مدنی چند پله بالغ‌تر شده است. اهل تحریم هنوز هستند. مدافعان سنتی جمهوری اسلامی هم با ریزش‌های مختلف هم‌چنان وجود دارند. معترضان تندرو و به اصطلاح برانداز جمهوری اسلامی نیز. اما طیفی در این میانه پدیدار شده است که بلوغ عقلانی شهروندان را جدی می‌گیرد: رأی دادن یا رأی ندادن معیار حقانیت و معیار انسان بودن و معیار ایستادن در جانب درست تاریخ نیست. معیار خود انسان است نه صندوق رأی. همه چیز – چه رأی دادن چه رأی ندادن – در خدمت انسان است که معنا پیدا می‌کند. این را مرددین انتخابات ۱۴۰۳ چه آن‌ها که در نهایت در دور اول رأی دادند چه آن‌ها که رأی ندادند به روشنی رقم زدند.

این مضمون را در گفتار مسعود پزشکیان که سقراط‌وار اعتراف کرد همه چیز را نمی‌داند و مقصر بودن خودش را در مسایل فریاد زد – آن هم از درون نظامی که هیچ چیزی را هیچ وقت گردن نمی‌گیرد – می‌توان دید. این را در رفتار و گفتار مداراگرانه‌ بخشی از جامعه که نه تحریم‌کننده و نه رأی‌دهنده را از دایره‌ انسانیت خارج نمی‌کند می‌توان دید. این بلوغ عقلانی و سیاسی جامعه و بیرون آمدن از صغارت است.

یکی از مصادیق دیگر این بلوغ، پیام محمد خاتمی است. این بار خاتمی هم «تکرار»‌ نمی‌کرد. فروتنانه به عنوان یک شهروند – به عنوان یکی از همین مردم جان‌به‌لب‌رسیده – نظرش را بی‌واهمه گفت، پس از رأی ندادن در نوبت‌های پیشین. کسی لازم نبود چون او خاتمی است، ذوب در ولایت او باشد. مضمون سخن، از گوینده‌ آن جدا شده است. مخاطب با عاملیت خود تصمیم می‌گیرد رأی بدهد یا ندهد. همین سخن را در موضع میرحسین موسوی می‌شود دید. این همان میرحسینی است که به روحانی رأی داده بود و پس از آن از گذار از جمهوری اسلامی سخن رانده بود. این‌که بیرون ماندن میرحسین موسوی در این نوبت از انتخابات، باعث نشده است همگی یکپارچه و مریدوار از رأی موسوی تبعیت کنند، باز هم نشان جلو آمدن جامعه‌ی مدنی است.

بی‌شک روزهای آینده سخت خواهند بود. این نوزایی جامعه‌ ایرانی است. بدون درد نخواهد بود. اما زندگی و زیستن این گذار سیاسی محور غریزه‌ بقای جامعه‌ ایرانی است. از کارگر گرفته تا دانشجو، از زن گرفته تا اقلیت قومی و زبانی، همگی یک‌صدا مطالبه‌ای را به مدنی‌ترین شکل – دقیقاً از طریق صندوق رأی از جمله با رأی ندادن – به حاکمیت سیاسی منتقل کرده‌اند.

جمهوری اسلامی از این پس دیگر به این سادگی نمی‌تواند صرف مشارکت سیاسی در انتخابات را معیار صدق و حقانیت خود بشمارد چنان‌که مخالفین او نیز به این راحتی نمی‌توانند فقط با معیار قرار دادن شرکت یا عدم شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی را داوری کنند. کارنامه‌ جمهوری اسلامی آن‌قدر تیره است که «نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود» حتی با مشارکت گسترده‌ مردم در انتخابات. آینده‌ ایران روشن است. اما کار دشوار است و راه ناهموار.

(انتشار نخست در بی‌بی‌سی)

بایگانی