آیات انتهایی سوره آل عمران مضامینی مناجاتگونه دارد که به خیال من جان جان رابطهی قرآن با درون مؤمنان است. آیاتی هستند که در ترازی کاملاً ساده با جان آدمی ارتباط برقرار میکنند. یعنی نه جنبهی حقوقی-فقهی دارند و اسلوب قانونگذاریهای زمانمند دارند و نه در افقی تأویلی-باطنیاند که مستلزم معرفتی متفاوت از داشتههای درون خود آدمی باشد.
این آیات را میگویم: إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَه إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَىٰ بَعْضُکُم مِّن بَعْض فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّنْ عِندِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ (آیات ۱۹۰ تا ۱۹۵ آل عمران).
میشود دربارهی یکایک کلمات این چند آیه دفترها سیاه کرد. ولی بگذارید عجالتاً چیزکی بنویسم دربارهی این بخش: فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَىٰ بَعْضُکُم. دو نکته در خاطرم میآید. یکی اینکه «عمل» کسی را ضایع نمیکند. میگویند آن چیزی که به ما وعده دادی از طریق فرستادگانت را به ما عطا کن. گوینده گریبانش را گرفته که تو که خلف وعده نمیکنی. میگوید نمیکنم. هر جا کاری کرده باشی، عملات ضایع نمیشود. ولی ما انسانها آیا «عمل» میکنیم یا فقط حرف میزنیم؟ حرف تو خالی زیاد داریم. یاد عینالقضات میافتم که میگفت عموم عالمیان وقتی کلمه را بر زبان میرانند دروغ میگویند. حرف تو خالی است چون آن معنای نفی و اثبات توحید را نمیفهمند و به آن عمل نمیکنند. و بعد میگوید این قول از سر اضطرار است. چارهای ندارند. باید از یک جایی شروع کنند. مجازاً دعوی توحید میکنند. تا کی شود قرین حقیقت مجاز ما. حالا فکر کنید به اینکه چه کسانی هستند که حتی گفتارشان عمل است! و فکر کنید به کسانی که عملشان هم چنان تباه است که از حرف تو خالی هم بیاعتبارتر است ولو صورت عملشان شکل طاعت داشته باشد. اینجاست آن پیچ معنایی عمل. و درست همینجاست که درونهای صافی میزانی به دست دارند که تشخیص میدهند کجا حرفشان عمل است و کجا عملشان حرف.
حالا میان همینهایی که عملشان قرار نیست ضایع شود، انتخاب دارد و درجات و مراتب ولی درست قبل از آن روشن میکند که تبعیضی میان زن و مرد در میان نیست. یعنی ایمان و عمل به ایمان مستقل است از جنسیت. آن قسمت آخر این بخش، گویی حکایت این روزهای بسیاری از ما ایرانیان است. کسانی که هجرت کردند. کسانی که آزار دیدند. کسانی که کشته شدند. و کسانی که ایستادگی کردند و جان دادند. آن قسمتی که میگوید خطاهایشان را میپوشانم هم حکایتی است. انسان تردامن است. هر کاری هم بکند خطاکار است و خطا دارد. عمل هم بکنی باز عملی خطاآلود است. اگر قرار بود آدمی در فضایی یکسره ناب و خالص و عاری از خطا میزیست که آدمی نبود. همان فرشتهها بودند و این مصیبتها را هم درست نمیکردند. ولی این مضمون دو بار در این آیات تکرار شده: آدمی طلب غفران میکند و دعا میکند که از خطاهای ما درگذر و بپوشان فضیحت ما را.
دیشب موقع شام داشتیم با دخترمان حرف میزدیم. صحبت موفقیت در زندگی شد. گفتم: باید توجه کنی که شکست چیز بدی نیست. خطا کردن هم. ما خطا میکنیم تا از آن خطاها درس بگیریم. شکست میخوریم تا توهم پاکی و بینقص بودن بر ما عارض نشود. ما نیاز داریم به خطا. ما نیاز داریم به ناکامی. اینها را نداشته باشیم تبدیل به اژدهایی میشویم که نمیشود مهارش کرد. ما نیاز داریم زمین بخوریم نه فقط برای اینکه بعد از زمینخوردن قویتر شویم. دقیقاً نیاز داریم زمین بخوریم که بدانیم که «ما همچو خسی بر سر دریای وجودیم». برای اینکه از خود متشکر نباشیم و رعنایی را کنار بگذاریم و مراقب این نرگسانگی هولناکی که در هر قدم در کمینمان نشسته باشیم. ما نیازمندیم به این اعتراف: رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ.
بشنوید این آیات را با صدای محمد اللیثی.
نوشتههای مرتبط:
- حساسیتزدایی از بشریت تصویری که ما از انسان، از خودمان، داریم، تصویری است...
- تقوا… و ما ادریک ما التقویٰ! کلمات سرگذشت دارند. واژهها موجوداتی زنده هستند که میبالند و...
- خودگری خودشکنی خودنگری… بعضی حرفها – یا بعضی رازها – لازم نیست به...
- هادم اللذات هنوز مبهوتام. باورم نمیشود که آن که چند ماه پیش...
- نشان محبوبی نامههای عینالقضات همدانی را میخواندم و مروری بر تجربههای گذشته...