حقوق کدام بشر؟
این وسوسههای ذهنی آدم را راحت نمیگذارد. مدت درازی نگذشته است از بحثی که دربارهی استشهاد پیش آمده بود. به گمانام قصور است و بیانصافی محض اگر از بحران و فاجعهی انسانی فلسطینیان در غزه حرف نزنیم. نخست بگویم که آنچه باعث وقوع این ماجراها شده است، البته قابل پیشگیری بود که به ریشهی همان بحث استشهاد بر میگردد. اگر آن آدمربایی با آن شکل و تبعات رخ نمیداد، این همه انسان بیگناه و بیدفاع فلسطینی قربانی حرکت کور یک گروهِ سیاسی نمیشدند. اما اینها به هیچ وجه رفتار اسراییل را چه قبل و چه بعد از ماجرا توجیه نمیکند.
دولت اسراییل بارها و بارها ثابت کرده است که مثقال ذرهای برای حقوق انسانها اعتبار و احترام قایل نیست و تنها ملاک برایاش رسیدن به اهداف و اغراضاش است و بس و در راه رسیدنِ به آنها از نقض گسترده و وسیعِ حقوق بشر ابایی ندارد (دولت آمریکا کجاست که اعتراض کند؟).
به جای حاشیه رفتن، بهتر است تمام کسانی که به جنبهی حقوقی بحث توجه دارند، مروری بر قوانین حقوق بشرِ بینالملل و کنوانسیونهای ژنو داشته باشند. بر اساس قوانین حقوقی بینالمللی اقدامات اسراییل در حمله به تأسیسات غیرنظامی و از بین بردن زیر ساختهای مدنی مردم معمولی، نقض صریح و آشکار حقوقِ انسانی مردمی بیدفاع و بیگناه است. هر چقدر رفتار استشهادیون منجر به نقض حقوق مسلم افرادی میشود که کاملاً از مبارزاتِ آنها برکنار هستند، عملکرد دولتِ نظامی اسراییل صدها بار ضد انسانیتر از آنهاست. دو طرف ماجرا هم هر روز به بهانهای با هم گلاویزند و جان مردم عادی است که در این میانه قربانی نزاعِ آنهاست. اما کاش همان دادگاهی که در نورنبرگ برای رسیدگی به جنایات جنگی پس از جنگ جهانی دوم بر پا شد، وقتی که بحران خاورمیانه به پایان برسد، برای اسراییلیها هم بر پا شود و بر اساس همین قوانین موجود بینالمللی عملکردشان بررسی شود و کاش آن وقت رسیدگی به نقض حقوقِ بشر در یک کشور خاص به بهانهی وجود نقض حقوق بشر در کشوری دیگر معلق یا منتفی نباشد! کاش نباشد و همه انسان باشند و بعضیها از بعضی دیگر انسانتر نباشند!
محض اطلاع (برای کسانی که انگلیسی میدانند!)، به صفحات متفاوت قوانین حقوق بشر بینالملل در سایت صلیب سرخ جهانی مراجعه کنید. این هم فهرست تمامی اسناد و معاهدات مربوط به حقوق بشر (توجه کنید چه اندازه از اینها به درگیریهای نظامی که غیرنظامیان در آنها قربانی میشوند مربوط است).
این خبر بیبیسی را هم ببینید: اسرائیل به نقض قوانین بین المللی متهم شد (بالاخره!)
پ. ن. حضراتی که پروندهشان پاکتر نیست، لطفاً بل نگیرند که بعله این هم از غرب! شما بروید خودتان را درست کنید به جای تکذیب کردنهای پیدرپی و آدرس عوضی دادن!
يادداشتهای مرتبط
[دربارهی اسراييل, سياست] | کلیدواژهها: , اسراييل, برنامهی هستهای ايران
من ندیدم جناب در طول تمام این سالها مثلاً از کشتار مردم بیگناه در چچن یا جای دیگر ابراز انزجار کنی؟!حتی ندیدم همین دو سه هفته پیش وقتی حماس و الفتح به جان هم افتاده بودند و ده ها که شاید صدها کشته بجا ماند از شما چیزی در محکومیت جنایات و در دفاع از حقوق بشری نخواندم. یا نکند اشتباه می کنم؟
***
در اینکه شما اشتباه میکنید یا نه، البته من نباید قضاوت کنم. ولی شما خودتان مثلاً کجا از یک رفتار ضد بشری ابراز انزجار میکنید؟ و مگر مردم عادی که کسی هیچ وقت صدایشان را جایی نمیشنود و رسانهای ندارند، خدای ناکرده عیب و علتی دارند و لزوماً عملهی ظلماند؟ و مگر هر رسانهای رسالت روزمرهاش ابراز انزجار از ظلم است؟ و هزار و یک مگر دیگر! راستی اصلاً حرف شما چه بود؟ و مراد از «تمام این سالها» کدام سالها بود؟ همین دو سه سال وبلاگنویسی یا عمر هفتاد هشتاد سالهای که خدا به من نداده هنوز؟ یا مدت ریاست جمهوری یک کشور مقتدر یا دوران دبیر کلی سازمان ملل؟!! حال سرکار خوب است راستی؟
جالب است که حالا بابای ابطحی هم دارای تجربیات عرفانی شده !
و اما دوست عزیز !
مسئله ی فلسطین فقط یک راه حل دارد : نابودی جمهوری اسلامی . چرا نمی خواهید قبول کنید که مسئله ی ارضی ِ فلسطین هیچ ربطی به دین نداشته و این اسلام بوده که به کاسه کوزه ی این بیچاره ها ریده ؟
****
!!!! این هم واقعاً از آن راه حلها بود از جنس ملا نصر الدینی! انگار قضیهی فلسطین با پیدایش جمهوری اسلامی پدید آمده است که با رفتن آن حل شود!
اصلا خوشم نیامد . بازبینی برای چی ؟ می توانید بعد از دو روسه روز بردارید . من حتی به استاد آشوری هم همین اعتراض را دارم اما فرصت طرح آن پیش نیامده . وانگهی ، در مورد ِ ایشان شاید بتوان توجیهی ارائه کرد .
کامنت را بردارید بهتر است تا این شکل ِ هولناک ِ زشت ِ توهین آمیز .
تصور می کنم که این شماها بوده اید که این شکل زشت را به استاد من داریوش آشوری تلقین کرده اید . بروید دکان دستگاهتان را جمع کنید ببم .
حالا از ایشان شاید بتوان پذیرفت ؛ اما از شما چی ؟ فکر می کنید کی هستید ؟
***
ربطاش چه بود؟ دوست عزیز، اعتراض شما به کجاست؟ مطمئمن هستید جای درست نظر دادهاید؟!
بسم الله
آقای محمد پور، برای چندمین بار باید تاکید کنم، اول از همه ما با رویکرد حماس و … مشکل داریم؟!
دوم، برای چندمین بار بعد از یک پست تقریبا فقهی و یک پست از نقد خودم بر انتحاریون باید گفت که با کشتن غیرنظامی ها مشکل داریم و این رویکرد غالب استشهادیون ایرانی -بخوانید فارسی زبان که نوشته شما متوجه آن هاست- است.
سوم با فرض اینکه ممکن است دشمن بر خورد کند می توان از تلاش برای باز پس گیری حقوق دست برداشت؟! پس یحتمل غزواتی که پیغمبر در آن ها شکست خورد هم اشتباه بود؟!
****
محمدمسیح عزیز،
ممنونام از توجه و وسواسی که در این مسایل به خرج میدهی. حساسیتات جای تقدیر دارد. آنچه نوشتهای تماماً درست است به جز بند آخر. قیاس حملات انتحاری با غزوات پیامبر قیاس معالفارق است. پیامبر متکی به منبع وحی بود و در آغاز دعوت اسلام. مشرکان بیمحابا در پی بر کندن ریشهی اصلِ دین اسلام بودند. الآن چنین خطری متوجه دین و پیام اسلام نیست. پس مقایسهی این وضعیت با زمان رسول اکرم، خطایی فاحش است که نباید با این موضوع راه پیدا کند. میتوان بحث را در دایرهی همان مسایل حقوقی و انسان پیش برد که اتفاقاً این شیوه بیشتر مقرون به صحت و موفقیت خواهد بود. بگذار ظالمان به دست ظالمان تباه شوند و خواهند شد ان شاءالله.
بسم الله
اول؛ با این توصیفات یحتمل زمان جنگ تحمیلی هم بایستی مملکت را تقدیم می کردیم و نمی جنگیدیم و صبر می کرد آمریکای ظالم صدام ظالم را کله پا می کرد، درسته؟!
دوم؛ بنده کی عملیات انتحاری را با غزوات حضرت رسول (ص) مقایسه کردم؟ گفتم که اگر فکر می کنیم در جنگ با اسرائیل شکست می خوریم، و البته زمانی هم برای تجدید قوا و ضربه ی بزرگتر نیست دلیلی برای عدم مبارزه نیست!
سوم؛ در ضمن فکر می کنم شما و دوستانتان چشمتان را به روی اردوگاه های فلسطینی در لبنان و سوریه بسته اید و نمی بینید عده ای از خانه هایشان اخراج شده اند و در بدترین وضع زندگی می کنند و می خواهند برگردند. و شاید هم گسترش شهرک های صهیونیستی را نمی بینید. آیا زمانی که تمام ارض المسلمین به شهرک های صهیونیستی تبدیل شد باید فکری کرد؟
***
نه. من کی گفتم زمان جنگ باید کشور را تقدیم دشمن میکردیم؟ قیاس معالفارق کردی باز و خودت پیشاپیش به قاضی رفتی و حکم صادر کردی یک طرفه و یکنفره.
دوم: «پس یحتمل غزواتی که پیغمبر در آن ها شکست خورد هم اشتباه بود؟». این عین جملهای است که نوشتهای. آوردن این عبارات منطق گفتهات را مخدوش میکند و موضوع را سراسر عاطفی و احساسی میکند. مگر قرار است خدای ناکرده حرف در دهان من بگذاری و اصلاً غرضات محاجه و از میدان به در کردنِ من است؟ فکر میکنم هدف هر دوی ما، کشف و روشن شدن حقیقت است، نه به کرسی نشستن حقیقتی که «مدعی» آن هستیم. و حقیقت با استدلال صحیح و منسجم روشن میشود، نه با مچگیری و متهم کردن.
سوم: همین نوشتهی من گواه است که چشمام را به روی هیچ واقعیتی نبستهام. در ضمن «دوستان» من کدامها هستند؟ قرار بود با هم گفتوگو کنیم نه مجادله.
غرض من از تکرار مکررات تنها روشن ساختن یک موضوع است: ماجرای فلسطین یک امر سیاسی است نه دینی. وقتی که سیاسی است به این معنا نیست که اخلاق بلاموضوع است. اتفاقاً اخلاق موضوعیت دارد زیاد هم دارد. مرادم این است که قیاس آن با احکامی که پیامبر صادر میکرد خطاست. شما میدانید پیامبر اگر میبود چه میکرد؟ اگر پاسخ مثبت بدهی، ادعای بسیار هراسآور و بزرگی کردهای. اگر پاسخ منفی باشد، باید نشست و فکر کرد. جدی هم فکر کرد.
آخر اینکه: چرا همیشه از هر اشارهی من استنباط «عدم مبارزه» را میکنی؟ مبارزه را هرگز تعطیل نکن. اما شیوهاش را میشود عوض کرد. میتوان به نتایجاش فکر کرد و در پی پیروزی بود نه شکست. این مبارزهای که در پیش گرفتهای، اگر هم به فرض محال به زوال اسراییل منجر شود، عاقبتاش خشونتی میشود فاجعهآمیزتر از اسراییل. خشونت را باید مهار کرد، نه اینکه برای آن توجیه و گریزگاه یافت.
بگذریم. احساس میکنم وقت نوشتن، کمی عاطفی بودهای و تند نوشتهای. وقتی آرامتر بودی و بودم، بیشتر صحبت میکنیم.
نکتهی آخر اینکه این مطلب من خطاب به تو و به منظور نقد تو نبود. باور فکری من بود که اگر تو هم هرگز نبودی و این گفتوگوی ما پیش نمیآمد باز هم مینوشتماش.
بسم الله؛ من آن چه درباره ی جنگ تحمیلی گفتم که «با این توصیفات یحتمل زمان جنگ تحمیلی هم بایستی مملکت را تقدیم می کردیم و نمی جنگیدیم و صبر می کرد آمریکای ظالم صدام ظالم را کله پا می کرد، درسته؟!»، استنباطی بود از حکم کلی ای که فرمودید « بگذار ظالمان به دست ظالمان تباه شوند». البته بهتر بود که سوال می کردم، اگر ظالمان دستشان توی یک کاسه بود آن وقت چی؟! دوتایی می ریزند خودمان را تباه می کنند.