راه دشوارِ ارادت

حافظ می‌گفت: «قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن» و چه راست می‌گفت! اما هم او بود که می‌گفت: «گذار بر ظلمات است، خضر راهی کو؟» هم او بود که هراس از خطر گمراهی داشت. هم او بود که می‌گفت «آب حیوان تیره‌گون شد، خضر فرخ‌پی کجاست؟» ارادت راه دشواری است، چون یافتن خضر، دشوار است. ارادت‌های آسان، آن ارادت‌هایی است که هر کس هر که را از راه رسید یا هر که را به غوغای سیاست یا وسواس تزویر و ریا دستگاهی بر پا کرد، به پیری گرفت و هر تنک‌حوصله‌ای را در مقام خضر پنداشت! آری، دست ارادت به هر کس دادن آسان است، اما دست ارادت به ولی دادن، دل به مهر خضر سپردن، تعلیم از معلم صادق گرفتن، دشوار کاری است.

اولِ کار البته دشواری معرفت را دارد. باید ولی را بشناسی:
چون بسی ابلیس آدم‌روی هست
پس به هر دستی نباید داد دست

خضر تنها یکی است. خضر در هر زمانه‌ای تنها یکی می‌تواند باشد. مسیح زمانه فقط یک نفر است. اما پیرهایی که رهرو را به صراطی (نه صراطِ) مستقیم هدایت می‌کنند، به اختلاف نمی‌افتند. پیر بر سر مسند دنیا نزاع نمی‌‌کند چنان‌که علی نمی‌کرد اگر چه می‌دانست که آن قبا، تنها بر قامت او راست می‌آمد. آن‌چه می‌نویسم سودای عشق دارد. بوی مهر و دل باختن می‌دهد. عقل البته به این سادگی تن به هر صراطی نمی‌دهد. صراط‌های مستقیم تنازع ندارند. تنازع و تقابل خصلت عالم ترتب و مشابهت است، نه جهان وحدت و مباینت. و چه اندازه جهان ما آکنده است از کثرت و مشابهت‌ و شبهه. در طوفان این شبهه‌هاست که ارادت‌ها زیاد می‌شوند و مدعیان فراوان. پس راهِ ارادت از این نگاه، دشوار هم هست. بسی سخت است تسلیم. دشوار است تسلیم از سر بصیرت. تسلیم از سر تقلید آسان است:‌ همان ارادتِ آسان است. تسلیم مقلدان وزنی ندارد؛ تسلیم اگر عیار داشته باشد، زمانی است که عقل آراسته باشد و توانا. اگر دانستی و شناختی و از سر فهم تسلیم کردی، تسلیمی گران‌بها داشته‌ای.

این ارادت را اگر عرضه کردی، سعادتی برده‌ای، نه هر ارادتی را. ارادت‌های جزم‌اندیشانه را فراوان می‌توان یافت و چه آسان خردها و دل‌ها و جان‌ها به بادِ وسوسه‌های پیران جاهل و شیخان گمراه می‌رود! این‌ها هستند که صاحبان خرد ناب را به رندی می‌کشانند و نامه‌سیاه دودِ کردارشان می‌شوند،‌ کردار اهل صومعه، رفتار زاهدان، گفتار واعظان! پناه بر خضر زمانه از همه‌ی زاهدان و واعظان و فقیهان!

بایگانی