در نماز

یکی از نماز پرسیده بود و چگونگی‌اش (و البته به جوانب خصوصی ماجرا توجه داشت). گفتم خوب است این قطعه از نامه‌های عین‌القضات را نقل کنم. نماز همه آن نیست که مردم – عموم مردم – به جا می‌آورند. و بی‌نمازی همه آن نیست که عموم مردم بی‌نمازی قلمداد می‌کنند. قصد تخفیف شریعت در میان نیست، اما شریعت نباید لقلقه‌ی زبان عوام و جهال باشد که هم شریعت قربانی شود و هم حقیقت. اولی‌تر آن است که در احوال رابطه‌ی عبد و معبود کسی تجسس و تفحص نکند و به خدا واگذارد و به تکمیل علم و عمل خویش – نفسِ خویش – در نماز بپردازد. امر به معروف و نهی از منکر را شرط‌هاست.

«دوم رکن نماز است، اولاً، بر تو و بر عموم فرض است که نماز بیاموزی. اول علم‌اش حاصل کنی، پس به عمل مشغول شوی! و چون خدا گوید: «فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون» (الماعون، آیات ۴ و ۵) تو را فریضه بباید دانست که شرط نماز مقبول چی‌ست؟ و چه سبب را ثمره‌ی بعضی نمازها ویل آمد. چه اگر این ندانی چه دانی که فریضه‌ی نماز گزاردی یا نه. مصطفا – صلعم – می‌گوید که یأتی علی الناس زمانٌ یجتمعون فی المساجدِ و یصلون و لیس فیما بینهم مسلم، آخر تو را سودای آن نبوَد که این «یصلون» که حدیث مصطفا بدان ناطق است و مقرون است بدین که «لیس فیما بینهم مسلم»، چی‌ست.
آخر نگویی که خلیل چرا گوید: «رب اجعلنی مقیم الصلاه»؟ (ابراهیم، آیه‌ی ۴۰) از این حرکات و قیام و قعود که تو در نماز به جا آری، عاجز بود؟ آخر نگویی که «الذین هم علی صلاتهم دائمون» (المعارج، آیه‌ی ۲۳) چی‌ست؟ و دوام در نماز چون صورت بندَد؟ اگر «الأنبیاء فی قبورهم یصلون» تو را معلوم گردد که چی‌ست، بدانی که «فی صلاتهم دائمون» چی‌ست! ای دوست! یموت المرءُ علی ما عاش علیه. و انبیاء از این قوم بودند که «فی صلاتهم دائمون». پس ضرورت بوَد که «الأنبیاء فی قبورهم یصلون». باش که «و ذکر اسم ربّه فصلّی» نقاب از روی خود بر گیرد، فای تعقب در فصلّی با تو بگوید که نماز چه بود، آن‌گه در این حقایق راهی بری.» (بخش دوم نامه‌های عین القضات، نامه‌ی هفتادم، صص ۷۴ و ۷۵).

بایگانی