مفردات آزادی – ۱

ایران ما آبستن تحولاتی است که از جهتی بی‌سابقه است و از جهتی دیگر استمرار مبارزه‌‌ای صدساله اگر نگوییم هزاران ساله برای آزادی. این‌که گفتم صد ساله به روشنی ارجاع به جنبش مشروطه است. ما هنوز نتوانسته‌ایم در ایران قدرت مطلقه را مهار بزنیم و زیر نظارت قانون و حساب‌رسی مردمی قرار دهیم. در این مسیر، که در سه چهار دهه‌ی گذشته – با فواصل روز به روز کوتاه‌تری –  صدای مردم ما بلندتر می‌شود و این بار خورشید این جنبش از گریبان زنان ما سربرآورده است، اغراق نیست اگر بگوییم خرد باید چراغ راه ما باشد نه جوش و جنبش عاطفه و سیلاب و زلزله‌ی بغض و کین‌توزی.

در چند سال اخیر، به ویژه پس از این‌که جمهوری اسلامی هواپیمای اوکراینی را ساقط کرد، ریزش‌های داخل نظام شدت گرفته است. پرده‌‌هایی که بر فضایح این نظام و رهبران‌اش کشیده شده بود، از بی‌خردی و خیره‌سری خودشان با سرعت هر چه بیشتری فرو افتادن گرفته است. این‌جاست که فضا مستعد این شد که به سوی دوقطبی‌‌شدن افراطی برود. یعنی نظام، نظامی دیگر از جنس خود ولی به ظاهر مخالف با خود را می‌زاید. نظامی که بر دوگانه‌ی ما-دیگری استوار باشد فرقی نمی‌کند مبنای‌اش ایدئولوژی اسلام‌‌گرایان باشد یا فلان ایدئولوژی غیرتراش چپ یا راست دینی یا غیردینی. دوگانه‌سازی و غیرتراشی پایه‌ی تبعیض است.

این نکته آن‌قدر بدیهی است که گفتن‌اش برای خردمندان حشو است ولی ضرورت دارد گفتن‌اش: آن‌ها که – به درستی – نظام فعلی حاکم بر ایران را نظامی اصلاح‌ناپذیر می‌دانند و خواهان تغییر (سرنگونی، براندازی، اصلاح ساختاری، انقلاب – هر نامی که می‌‌خواهید بر آن بگذارید) هستند، آیا در گام اول بعد از تغییر قرار است همین نظام را بازتولید کنند؟ بی‌شک خواهند گفت نه. اگر بگویند آری که هیچ آدم عاقلی پشت‌شان صف نمی‌کشد. اشکال از آن‌جاست که مدعیان هیچ تغییری نخواهند گفت روزگاری که برای شما در آینده رقم خواهیم زد اگر سیاه‌تر از همین نباشد کمابیش همین خواهد بود. آقای خمینی هم وعده‌ی رایگان شدن آب و برق می‌داد. نظام جمهوری اسلامی می‌خواست مردم را به بهشت ببرد. هم دنیاشان را جهنم کرد و هم دین‌شان را به تباهی و فساد کشاند. مشکل کجاست؟ مشکل این است که چه نشانه‌هایی داریم برای این‌که از اکنون نسبت به هر تغییری در آینده حساس باشیم؟ اولین نشانه همین است که بی‌پروا و بی‌محابا افقی چون افق روبسپیر پس از انقلاب فرانسه ترسیم شود. انواع و اقسام مترهای مختلف و سنجه‌های نوظهوری که گاهی به درستی و بسیاری اوقات به نادرستی به کار گرفته می‌شوند از نشانه‌های شوم این چشم‌انداز هستند.

آن‌که می‌خواهد این نظام برود ولی از همین امروز با هر که کمترین تفاوتی با او دارد درست همان رفتاری را می‌کند که نظام جمهوری اسلامی در ۴۳ سال گذشته با مردم کرده است، موجودی خیالی نیست. نام دارد. نشان دارد. شعار دارد. از همین الآن هم در خیالش چوبه‌ی دار برای مخالفش بر پا کرده است و هم در عمل در سلب حقوق مدنی و اجتماعی آن‌که چون او نیست قدم برمی‌دارد (نمونه‌ها خروار خروار است). حریت و آزادی دو بال دارد: هم باید دست رد به سینه‌ی فرعون زد و هم باید از فربه شدن فرعون خودمان از همین الآن جلوگیری کنیم. آن‌چه هراس‌ناک است این است که اتفاق دوم به سادگی در غوغا و هیجان مخالفت با جمهوری اسلامی دارد می‌افتد. خردمندانی که بانگ برمی‌آورند که مراقب باشید از همین الآن انگ «ضد انقلابی» می‌‌خورند. مهم نیست انقلاب بکنید یا نکنید. مهم این است که با همان روحیه و رویکردی که در انقلاب ۵۷ ایران و سرمایه‌هاش را به ویرانی افکند، خواهان تغییر نباشید.

این سخنان را باید به تکرار و از منظرهای مختلف گفت. جنبش زن، زندگی،‌ آزادی نباید منجر به نفی زن، نفی زندگی و نفی آزادی شود. نگویید چطور ممکن است بشود. خیلی راحت ممکن است بشود. همان‌طور که تمام انقلاب‌های دنیا چنین شدند. بگذارید جنبش زن،‌ زندگی،‌ آزادی، اعاده‌ی حیثیت از انسان باشد نه تأیید دوباره‌ی شیطان‌خویی و بازتولید شر در لباسی تازه.

بایگانی