سونامی دروغ یا همه‌ی دروغ‌های یک رییس جمهور (*)

هر سیاست‌مداری، انسان است. انسان اشتباه می‌کند. اگر اشتباه نکند، انسان نیست. هر سیاست‌مداری حتماً اشتباه می‌کند، کوچک یا بزرگ، کم‌هزینه یا پرهزینه. بعضی از سیاست‌مداران، به ویژه در کشورهای توسعه‌یافته‌تر، وقتی اندک خطایی می‌کنند اول از همه به خطای‌شان اذعان می‌کنند و بعد کوشش می‌کنند، خطای‌شان را اصلاح کنند. این خانه‌تکانی پردامنه‌ای که در سیاست بریتانیا مثل موج راه افتاده است و از کمترین رقم‌ هم نمی‌گذرند، یک نمونه‌ی عالی از ساختاری سیاسی است که سالم است و توانایی بازسازی خودش را دارد (الستر دارلینگ امروز صبح در تلویزیون رسماً داشت به خاطر ششصد هفتصد پوند عذرخواهی می‌کرد از ملت با گردن کج و خودش هم می‌فهمید که دارد به خاطر همین رقم شغل‌اش را از دست می‌دهد).

اما سیاست‌مدارانی داریم که نه تنها اشتباه می‌کنند و هنوز طلب‌کار باقی می‌مانند و تقصیرها را به گردن دشمنان‌شان (و مافیا و باندها) می‌اندازند، بلکه علاوه بر اشتباه دروغ می‌گویند و افترا هم البته می‌زنند. برای هیچ کدام از این‌ها هم یک کلمه عذرخواهی نمی‌کنند. این شیوه البته نزدِ رییس دولت نهم، عادت است؛ انگار سرشتِ ایشان شده است. چرا می‌گویم سرشت؟ چون ایشان مرتب این حرف‌ها را می‌زند، پیاپی هم حرف‌های‌اش با سند و مدرک تکذیب می‌شود و به اصطلاح طشت‌اش از آسمان می‌افتد. ولی خوب ایشان نه احساس شرم می‌کند و نه جایی می‌گوید که خوب فلان ادعایی که من کردم؛ دروغ بود یا افترا و تهمت. نمونه‌های‌اش زیاد است. از نمونه‌های اخیر بگیرید تا نمونه‌های قدیمی‌تر. از سخنان خود آقای احمدی‌نژاد بگیرید تا دوستان، یاران و معتمدانی که ایشان برای تک‌تک‌شان سینه سپر کرده است. نمونه‌های دم دست‌اش یکی قضیه‌ی پالایشگاهی بود که زمان آقای خاتمی کلید خورد و اسنادش در وب‌سایت ریاست جمهوری موجود بود و آقای احمدی‌نژاد همه چیزش را به نام خودش مصادره کرد. مورد دیگر ادعای ساخت کشتی بود که رییس انجمن دریایی کشور آن را نفی کرد. دیگری، قضیه‌ی پایین نیامدن ژاک شیراک هنگام سفر خاتمی به فرانسه بود که آن هم با شهادت افراد مختلف و نمایش عکس‌ها رسوایی‌اش آشکار شد. نمونه‌ی دیگرش ماجرای بیانیه‌ی سعد آباد بود که آقای احمدی‌نژاد آن را قرارداد ننگین خواند و بلافاصله آشکار شد، کل ماجرا چیزی نبوده است که آقای احمدی‌نژاد گفته و از آن بدتر، مقوله‌ای بوده که رهبر کشور به صراحت از آن دفاع کرده بود.

خوب، این همه دروغ گفتن متوالی آن هم در بحبوحه‌ی انتخابات و خم به ابرو نیاوردن، اعتماد به نفس بسیاری می‌خواهد (البته در عرف اهل معرفت و زبان ارباب باطن، نام این کار چیز دیگری است که ذکرش نیاید بهتر است!). خوشبختانه اکثریت قریب به اتفاق این دروغ‌ها (تهمت‌ها، افترائات و سخنان خارج از قاعده و خارق عادتِ بی‌شمار ایشان در طول چهار سال گذشته) همه ثبت و ضبط شده‌اند و فیلم از همه‌ی این‌ها موجود است. پس به عبارتی ما با یک «سونامی دروغ» و «سیل تهمت» رو به رو هستیم که هیچ نشانی از عذرخواهی (یا در حالت شخصی‌تر و دینی‌تر «توبه») در آن نیست. از نشانه‌های دیگرش این است که حامیان ایشان برای توجیه همه‌ی این کارها فرافکنی می‌کنند و کوشش می‌کنند که همه‌ی این‌ها را توجیه کنند. چطور؟ ۱. به آقای خاتمی هم گفتند دکتر؛ پس چرا حالا که به کردان گفتند دکتر، صدای شما در آمده است؟ ۲. آقای خاتمی هم دو بار «دروغ» گفته است؛ یکی درباره‌ی دست دادن با دختر خانمی در ایتالیا و‌ یک بار هم سر ماجرای لطیفه‌ای که درباره‌ی اردبیلی‌ها نقل شده. (کاری ندارم توضیح یا توجیه آقای خاتمی برای این‌ها چی‌ست). خوب، این‌ها به روشنی بیان می‌کند که حامیان ایشان منطق‌شان این نیست که دروغ از هر کسی صادر شود زشت است (و در عرف دینی هم معصیت حساب می‌شود و احادیث و روایات بسیار سنگینی در مذمت دروغ آمده است)، بلکه بدون توضیح دادن درباره‌ی «دروغ»های ایشان، تلویحاً دروغ‌گویی رییس دولت نهم را با همین کار هم توجیه و هم تأیید می‌کنند.

هر سیاست‌مداری اشتباه می‌کند و دچار لغزش می‌شود. آیا هر سیاست‌مداری که جایی لغزید باید نابود شود؟ بدون شک نه. اما سیاست‌مداری که به طور سامان‌مند و نهادینه دروغ می‌گوید، خطا می‌کند و دستخوش سوء مدیریت است و پیوسته حل همه‌ی مسایل را حواله به آینده می‌دهد و دشمنانی مرموز و پنهان را مرتب تهدید می‌کند و بعد از چهار سال هنوز یک نام را افشا نکرده و یک نفر را پای میز عدالت نکشانده، کارش از لغزش و اذعان به خطا مدت‌هاست گذشته است.

(*) انتخاب عنوان «سونامی دروغ» را مدیون امید حسینی هستم که این اصطلاح را برای من زنده کرد. ممنون برادر بزرگوار حامی آقای احمدی‌نژاد!

بایگانی