ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید
این گیسو پریشان کرده بید وحشی باران
یا نه دریاییست گویی واژگونه بر فراز شهر،
شهر سوگواران
هر زمانی که فرو میبارد از حد بیش
ریشه در من میدواند پرسشی پیگیر با تشویش
رنگ این شبهای وحشت را، تواند شست آیا از دل یاران
چشمها و چشمهها خشکاند، روشنیها محو
در تاریکی دلتنگ، همچنانکه نامها در ننگ
هر چه پیرامون ما غرق تباهی شد
آه باران! ای امید جان بیداران!
بر پلیدیها که ما عمریست در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد؟
|
نوشتههای مرتبط:
- برای سمیه و محمدرضا – دو دوستِ در بند چهار روز است از سمیه هیچ خبری نیست و امروز...
- مسجدِ مهمانکش یا دولتِ ملتکش؟ یک بار دیگر دربارهی منطق معیوب اکثریت نوشته بودم. این...
- آقای صدا و سیما! روز امتحان و داوری فرا رسید! مقرر شده است که آقای احمدینژاد فردا شب ۴۵ دقیقهی...
- از فساد انگلیسی تا فساد ایرانی! شبکهی خبر ایران را (باز هم برای تمدد اعصاب!) دارم...
- موسوی مترِ مناظره را عوض کرد چرا مناظرهی موسوی با احمدینژاد، اتفاق مهمی در سیاستِ ما...