نخست اینکه انتخابات پیش روی ما، انتخاباتی معمولی نیست که هر یک از نامزدها قرار باشد در پی رسیدن به قدرت (یا رساندن حزب یا همفکرانشان به قدرت) باشند. این نکته که خطر محمود احمدینژاد، خطری است ویرانگر برای کشور، نکتهای است که دست بر قضا در ادبیات و موضعگیریهای هر سه نامزد به روشنی ثبت و ضبط شده است (این که دیگر مغالطه نیست؛ هست؟). صریحتر از موضع آقای محسن رضایی هم مگر میتوان گفت که کشور بر لبهی پرتگاه است؟ به هر تقدیر، عمدهی کسانی که به استدلال بالا روی میآورند، استدلالشان صرفاً مبتنی بر برنده شدن نامزد مورد نظرشان نیست، بلکه یکی از متعلقهای اصلی استدلالشان از میدان به در کردن احمدینژاد است. این انتخابات بنایی سلبی دارد. این انتخاب، اساساش نفی است نه اثبات.
آقای ابطحی جوری صحبت میکند که انگار گزینهی کشیده شدن انتخابات به دور دوم (آن هم با احتساب یک شق ممکن)، گزینهای قطعی است در حالی که «واقعیت» و «واقعبینی» به ما میگوید که حداقل یکی از این حالتها متصور است: ۱. احمدینژاد در دور اول با رأی بالا همه را شکست میدهد؛ ۲. موسوی در دور اول با رأی بالا برنده میشود؛ ۳. موسوی و احمدینژاد به دور دوم میروند؛ ۴. کروبی و احمدینژاد به دور دوم میروند؛ ۵. کروبی و موسوی به دور دوم میروند. حالتهای دیگر کمک چندانی به تحلیل ما نحن فیه نمیکند.
فرض کنید که زمینهای فراهم باشد یا شواهدی موجود باشد دال بر اینکه موسوی در دور اول برنده میشود (یا موسوی و احمدینژاد به دور دوم میروند)، در این صورت عقل سلیم میگوید باید به موسوی رأی داد. وقتی کسی مینشیند با خودش محاسبه میکند و نتیجهگیری میکند که یکی از این دو حالت، متصورتر است، چه معنایی دارد استدلال او را مغالطه بنامیم؟
به عبارت دیگر، آن استدلال (یعنی مغالطه خواندن استدلال «رأی دادن به موسوی به خاطر داشتن رأی بیشتر=تقویت اهرمهای موسوی برای شکست دادن احمدینژاد»)، میگوید که آقای کروبی رأیی دارد همسنگ رأی موسوی و رأی احمدینژاد هم پایین است (و او حتماً به دور دوم میرود و در دورِ دوم هم از کروبی شکست خواهد خورد) و خلاصه تفاوتی در اصل ماجرا رخ نخواهد داد. به عبارت دیگر، آقای ابطحی میگوید که یا یکی از دو نامزد موسوم به اصلاحطلب در همان دور اول احمدینژاد را شکست میدهند یا (چنانکه ایشان تصریح میکند) انتخابات به دور دوم کشیده میشود. و لذا باید به کسی رأی داد که به عقیدهاش نزدیکتریم. عرض بنده این است که نسبت ما، نسبتِ من، با عقاید نامزدهای محترم نسبتی است یکسان (با در نظر گرفتن جمیع جهات) و تفاوتها، تفاوتهایی است ظریف . لذا علاوه بر این تفاوتهای ظریف، استدلال رأی بیشتر داشتن، استدلالی است تقویتکننده و نه مغالطهگونه.
فرض کنیم موسوی رأیی بالاتر از کروبی داشت باشد (آقای ابطحی نتیجهی حاصل از این فرض را با «مغالطهی سیاسی» خواندن کل گزاره، باطل میخواند). و همچنین فرض کنیم که آقای احمدینژاد رأیی داشته باشد نزدیک به موسوی و بالاتر از کروبی. عقل حکم میکند که اگر به موسوی رأی ندهیم، هم موسوی حذف خواهد شد و هم کروبی و ممکن است در همان دور اول احمدینژاد ببرد. یا اینکه هر سه نامزد با آرایی نزدیک به هم به دور دوم بروند. نادیده گرفتن سایر گزینههای ممکن و نفی یکی از گزینههای محتمل و «مغالطهی سیاسی» خواندن، موضع خردمندانهای نیست.
این سخن که «اصلاً هم از نظر تقویت جریان اصلاحطلبی و حذف رقیب، رای دادن به هر یک از دو کاندیدا فرقی نمیکند چون در هر صورت جمع رای دو کاندیدای اصلاحطلب است که میتواند احمدینژاد را به دور دوم بیاورد»، یعنی خطی دیدن انتخابات؛ یعنی چشم پوشیدن از پیچیدگیهای آن و جمیع شقوق ممکنه؛ یعنی اصرار ورزیدن به گزینهی کروبی، حتی به معنای باخت سنگین مسابقهی انتخاباتی به رقیبی که از همهی امکانات برای شکستِ شما برخوردار است. انصاف بدهید که این مغالطه است یا آن؟ و ایشان همچنین از یاد برده است که چه بسا کسانی که با استدلال رأی بیشتر کروبی وارد میدان میشوند، اصلاحات مورد نظر آقای ابطحی را نپذیرند یا به آن اشکال داشته باشند. از یاد نبریم که آقای ابطحی یکی از همان مشاورانی است که به آقای کروبی مشورت میدهد. این نوع سخنان موضع آقای کروبی را نزدِ من تقویت نمیکند.
پ. ن. بگذارید دربارهی رأی به اعتقاد دادن بعداً مبسوطتر بنویسم.
نوشتههای مرتبط:
- برای سمیه و محمدرضا – دو دوستِ در بند چهار روز است از سمیه هیچ خبری نیست و امروز...
- آه باران! ای امیدِ جانِ بیداران! ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید این گیسو پریشان کرده...
- الم تر کیف فعل ربک بأصحاب الفیل رییسِ کذابِ (*) دولتِ دروغ، در آستانهی انتخابات دو پروژهی...
- خارِ خشونت است که در خاکِ ما دمید… در کشوری مثل کشور ما، اندیشیدن به انتخابات و اندیشهی...
- از فساد انگلیسی تا فساد ایرانی! شبکهی خبر ایران را (باز هم برای تمدد اعصاب!) دارم...