انتخابات اضطراری

تصمیم من به رأی دادن به میرحسین موسوی، تصمیمی است از سر اضطرار. و البته اضطراری که به ناگزیر از دل انتخاب یکی از این چهار نامزد بر آمده است. هر اندازه که قلباً میرحسین موسوی را دوست دارم، نمی‌توانم از لغزش‌های نظری چشم‌پوشی کنم. لذا در عین حفظ استقلال نظری و فکری‌ام، باز هم به موسوی رأی می‌دهم، اما نه به این معنا که رأی‌ام را «تسلیم» موسوی کرده‌ام. رأی می‌دهم تا از میان گزینه‌های موجود، کسی را انتخاب کنم که با توجه به منظومه‌ی فکری من، زیان‌اش برای آینده‌ی کشور حداقل باشد.

البته آقای موسوی بدون شک محاسنی دارد، از جمله صداقت‌، پاک‌دامنی و راست‌گویی ایشان (یعنی همان چیزهایی که در رییس دولتِ نهم فقط نمایشِ آن موجود است و گفتار و کردار آقای احمدی‌نژاد مالامال از خلافِ آن است). اما در سیاستِ فعلی کشورِ ما، پس از نفی تفکر احمدی‌نژادی و شیوه‌ی سالوس ریا، گامِ ایجابی هم باید برداشت. گامِ ایجابی از نقدِ سنجیده، منصفانه و در عین حال بی‌محابای نامزدها آغاز می‌شود.

این تصور که ما باید به آقای موسوی رأی بدهیم، چون او «اصلاح‌طلب» است، تصوری است باطل. من آقای موسوی را اصلاح‌طلب نمی‌دانم. نیازی هم نیست اصلاح‌طلب باشد. آقای موسوی همینی است که هست؛ نه کمتر و نه بیشتر. نه باید برای آقای موسوی فضیلتِ بیهوده و احساسی تراشید و نه باید خدای‌ناکرده از جاده‌ی انصاف خارج شد (و زبان‌ام لال، شیوه‌ی بی‌حیایی رقیبان دولت‌مدار و شریعت‌پناهِ او را پی‌ گرفت).

من به اختصار، پاره‌ای از دلایلِ خودم را برای رأی دادن به موسوی (در برابر کروبی) گفته بودم و همین حداقل‌ها برای من کفایت است. قلم‌فرسایی کردن در فضایل هر یک از این نامزدها (و به ویژه آقای کروبی)، یعنی فاصله گرفتن از خردمندی و سنجیدگی. باید فهمید که وضعیتِ توسعه و نهادهای مدنی، وضعیتی است اضطراری. من اهل نوشتن یادداشت‌های مطول در فضایل نامزد مورد نظرم نیست. نمی‌توانم و نمی‌خواهم اغراق کنم. نظر من این است؛ جدلی هم با کسی بر سر آن ندارم. با همین تفاوت‌های ظریف و مرزی میانِ آقایان موسوی و کروبی، البته به موسوی رأی خواهم داد. اما چنان‌که قبلاً هم نوشته بودم، تعهد می‌کنم که ذهن و زبان‌ام را به جد در خدمت نقد منصفانه و بی‌محابای آقای موسوی و اطرافیان‌اش به کار بندم. دفاعِ من از آقای موسوی، دفاعی است مبتنی بر / مقید به اصالت و کرامتِ خردِ انسانی. امیدوارم ایشان رییس جمهور شود و من هم دست و زبان‌ام برای نقد جانانه‌ی ایشان و هم‌چنین قدم برداشتن برای آبادانی وطن‌ام بازتر باشد.

پ. ن. این روزها سخت گرفتار درس و کار هستم؛ انتخابات هم شده است مزید بر علت. در نتیجه، نه وقت آن هست و نه ضرورت‌اش که بنشینم برای بعضی از نظرها پاسخ بنویسم (می‌شود در فرصت‌های بعدتر ابهام‌های یک نظر را رفع کرد، ولی الآن وقتی ندارم). خوب من نظرم را نوشته‌ام؛ دیگران هم نظر خودشان را. من قرار نبوده و نیست کسی را به باور خودم بگروانم. این توضیح را از این باب دادم که اگر دوستان می‌بینند من چیزی در پاسخ نمی‌نویسم، بدانند دلیل‌اش چی‌ست.

بایگانی