صحنهها تازه نیستند. خودکامگی تکرار تجلی نفسانیت آدمی است. ابعاد تازهای پیدا میکند ولی شناختنش نیاز به نبوغ ندارد. جمهوری اسلامی بعد از ۴۳ سال بنیانهای مشروعیتاش را ویران کرده است. به دست خودش. در تمام این مدت هم گمان باطلاش این بوده که کار، کار دشمن است. چطور میشود فهمید این گمان باطل است؟ از ترکیب کسانی که این روزها زمام امور را به دست گرفتهاند. بیکفایتترین و ناکارآمدترین آدمها را این نظام برکشیده است و مشفقترین و مدبرترین آدمها را مغضوب کرده است. اما این قصه تازه نیست. در این قصه عبرتهاست. نخستین عبرتاش این است که: آنها که سودای تغییر وضع موجود را دارند (فرقی نمیکند اصلاحاش بخوانیم یا انقلاب یا براندازی یا اصلاح ساختاری)، باید دقت کنند دوباره به همان چاله نیفتند.
در سه ماهه گذشته فجایع زیادی رخ دادهاند. جمهوری اسلامی هیچ نقطهی روشنی در کارنامهاش باقی نگذاشته است. اما از یک جهت خوشاقبال بوده است (متأسفانه) که بخش مهمی از مخالفان پرسر و صدایاش به اندازهی خودش عاری از اخلاقاند. یکی از شیوههای نظام جمهوری اسلامی در تمام این سالها این بوده است: رقیب و مخالف را باید بدنام کرد به هر قیمتی حتی اگر شده با دروغ و تهمت و بهتان. و این همان نقطهی شروع سقوط بود.
(بخشی از) مخالفان جمهوری اسلامی هم حالا درست دارند همان راه را میروند. اگر چیزی، خبری، باعث شود تصویر جمهوری اسلامی از اینکه هست هولناکتر جلوه داده شود، باکی ندارند از اینکه هر خبری را دهها برابر عظیمتر و بزرگتر از آنچه هست بازگو کنند. چرا؟ چون فرقی ندارد. «از اینها هیچ بعید نیست». این سخن درست است. از جمهوری اسلامی واقعاً هیچ کاری بعید نیست درست همانطور که از نفسانیت هیچ انسانی هیچ کاری بعید نیست. اما وقتی اخبار را درست مانند خود جمهوری اسلامی تحریف کردید، دیگر آخر کار برای خودتان هم اعتباری نخواهد ماند.
دروغ نگفتن کار سختی نیست. کافی است هر بار چیزی میشنوید یا میخواهید بازگو کنید از خودتان بپرسید: آیا احتمال دارد خبر اشکالی داشته باشد؟ ممکن است کسی جزییات خبر را جوری دستکاری کرده باشد که آخر کار باعث شرمساری و بیآبرویی مظلومان شود؟ پیدا کردن مقتول و مظلوم و قربانی کار سختی نیست. نشان دادن اینکه چه کسی چگونه چنین کاری را مرتکب شده است با شواهدی محکمهپسند کار دشواری است. برای این است که نباید دروغ گفت. اگر غیر از این باشد، جمهوری اسلامی هماکنون دارد همین کار را میکند. فرق جمهوری اسلامی با من و شما در این است که ما قدرت نداریم و او دارد. وگرنه با این شیوه، تفاوتی ماهوی در دو طرف وجود ندارد.
دروغ نگویید. در نقل اخبار دقت کنید. نسبتهایی را که به افراد میدهند (و میدهید) با دقت و حساسیت و وجدان واررسی کنید. نگذارید عواطف و احساسات و هیجاناتتان را – که خیلی اوقات به حقاند – با جعل خبر تحریک کنند که خونتان به جوش بیاید و شور حسینی برتان دارد. این شگرد شناختهشدهای در میان دستگاههای امنیتی است: «خبر گمراهکننده پخش کنید و راست و دروغ را به هم بیامیزید. بعد از مدتی پایههای مشروعیت و مقبولیت طرف مقابلتان سست میشود».
گفتن این سخنان درست در همین موقعیت حساس مهم و ضروری است. تا عدهای هنوز به مسند قدرت تازه ننشستهاند باید این هشدارها را داد. این خطای مهلکی است که بگوییم حالا فعلاً چیزی نگویید تا جمهوری اسلامی برود، بعد یک کاری میکنیم. این خطا همان است که در انقلاب ۵۷ رخ داد و شد آنچه نباید میشد. قصه، قصهی خشت و آینه نیست. نیاز به تجربهی سالیان ندارد. ابتداییات عقل اینها را حکم میکند.
نوشتههای مرتبط:
- مفردات آزادی – ۱۵ پیدا کردن گرهگاههای پیوستگی و همافزایی مهم است. از آن...
- مفردات آزادی – ۱۴ پیام تازهی میرحسین موسوی مضمونی کلیدی دارد که قلب تپندهی...
- مفردات آزادی – ۶ پختگی سیاسی و بلوغ در تصمیمگیریهای مدنی به سادگی...
- مفردات آزادی – ۳ در تقسیمبندیهای انقلابی، کم پیش نمیآید که بلافاصله آدمها را...
- مفردات آزادی – نسخهی صفر این روزها سعی کردم بیشتر ناظر باشم تا بتوانم بهتر...