الم تر کيف فعل ربک بأصحاب الفيل
رييس دولت نهم که خود از همان آغاز اولين مناظرهها هر چه آداب گفتوگو و هر چه شرم، حیا و تقوا را رها کرده بود و از هیچ تهمت، تهتک و پردهدری فروگذار نکرده بود، اکنون قرار است امشب ۴۵ دقیقه وقت اضافه در صدا و سیمای عدالتپرور ما پیدا کند (بالاخره قراراست حرف بزند يا نه؟) تا پاسخ آنها را که در غیاباش از او انتقاد کردهاند بدهد. حبذا شرم و آزرم!
روزنامهی کیهان مینويسد که آقای احمدینژاد میخواهد ميرحسین موسوی را به مناظرهی دیگری دعوت کند! موسوی در آخرین برنامهاش گفت که آقای احمدینژاد بياید و سه برابر من به او وقت بدهید تا هر چه دلاش میخواهد دروغ بگوید. خوب بدیهی است که موسوی به اين مناظره نخواهد رفت و ايشان ناچار خواهد شد به تنهايی پيش دوربین بنشيند و به چشمانِ ملت زل بزند و بگوييد دو دو تا میشود ده تا!
سيل جمعيتی که حامی موسوی هستند و اينطور که من از خبرهای پياپی میشنوم، جمعيتی هستند که در تاريخ جمهوری اسلامی سابقه نداشته است. اينها البته هم اسباب رعب میشوند و هم اسباب خشم. رعب از اینکه میبینند رقيبِ دولتمدار بعد از چهار سال سرمایهگذاری عظیم تبلیغاتی و عوامفریبی استانی، باز هم نتوانسته است حریف احساس، عاطفه و خردِ مردم شود. خشم از اینکه میبینند هر اندازه که يد بيضا نشان دادهاند، باز دستی بالای دستِ آنهاست.
اما – همچنانکه سعيد حنایی کاشانی گفته است – باید به خدا پناه برد. باید به خدا پناه برد از این حجم انبوه خباثت و شيطنت. شيطان یعنی دروغ. شيطان يعنی قلبکنندهی حقیقت. شیطنت یعنی بازی کردن با حق. باید به خدا پناه برد از اين «راستنمایی»ها.
اما اين «اصحاب فيل» (که هم فيلِ دولت را دارند و هم فيلِ فيل+تر را)، به ابابیل همین پرندگانِ خُردی که دهانشان تا به امروز شکسته بود و دستشان بسته، میتوانند از پا در آيند. همانطور که خانهی کعبه خدایی داشت که طیر ابابيل را به دفاع از آن فرستاد، ایران هم صاحبی دارد و ولینعمتی. آن صاحب و ولی نعمت، ملت ایران هستند (و اين «ملت» نه آقای احمدینژاد است و نه او نمايندهی آن ملت است). ملت اين را فهمیده است که هر وقت مثل آن ملتِ ديگر (يعنی آقای احمدینژاد) نباشد، هماو اين ملت را «دشمن» قلمداد میکند و فريبخورده. صاحبِ ايران، دولتِ فيل نيست بلکه همان پرندگان آشیانشکستهای هستند که اينروزها زمزمهی برانداختن دروغ را سر دادهاند. چراغ امید روشن است و شعلهاش لحظه به لحظه فروزانتر میشود. کشتنِ این شعله، عاقبتِ نامحمودی خواهد داشت، حتی اگر محمودی را دوباره بر کشد!
این تصنیف «وطن من» از ساختههای پرویز مشکاتيان نازنین با صدای زندهیاد ایرج بسطامی را بشنوید که سخت مناسبِ حالِ اين روزهای ماست.
|
(*) کذاب، يعنی کسی که بسیار دروغ میگويد؛ کسی که در دروغگویی مبالغه میکند و راه افراط را میرود.
[انتخابات ۸۸] | کلیدواژهها: , ايرج بسطامی, ملک الشعراء بهار, وطن من, پرويز مشکاتيان
kodetaye sepah dar rah ast. Dar entekhabat “faal Shavid”.
صاحبِ ايران، دولتِ فيل نيست بلکه همان پرندگان آشیانشکستهای هستند که اينروزها زمزمهی برانداختن دروغ را سر دادهاند. – احسنت. لذت بردم.
داریوش بوی بدی مشامم را می ازارد.اری خبرهایی که شنیده ای راست است ولی دریغ که نمیتوانم باورکنم باردیگر ایران بدون شورشی وغوغایی ارام بگیرد.این پیش بینی من است که درصورت تقلب درانتخابات که من یقین دارم چنین خواهد شد ویقینم هم باافراط دولت دردروغگویی به دست امده است بی شک ان موج سبز راخشم فراخواهدگرفت.اگرامروز نه بالاخره فرداچنین خواهدشد.این جماعت بی تدبیر گویی ازیادبرده اند که عمر استبدادبه ظهورامام زمان نخواهد رسید.من امروز ناامیدم.چراکه امیدداشتم به سلامت جامعه اما گویا ما روی ارامش رانخواهیم دید.